سفرنامه

جهانگردی و سفر به دنیای زیبایی که در آن زندگی می کنیم

سفرنامه

جهانگردی و سفر به دنیای زیبایی که در آن زندگی می کنیم

هدف از ایجاد این وبلاگ آشنایی علاقمندان به گردشگری و شناخت فرهنگ ،مذهب ، آداب و رسوم و پیشینه اقوام مختلف است .

طبقه بندی موضوعی

روزهای اول تا پنجم سفر - پاتایا

چهارشنبه, ۱۵ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ

با سلام خدمت خوانندگان محترم . هدف از نگارش این سفرنامه ، آشنا ساختن افرادی است که به سیر و سفر در دنیای زیبای پیرامون ، علاقمند بوده و به دنبال انتخاب مقصد سفر و همچنین آشنایی با فرهنگ ها ، ادیان و آداب و رسوم و فرهنگ سایر اقوام و ملل می باشند .

پس از تحقیقات و بررسی هایی که انجام دادیم ، تصمیم گرفتیم جهت تعطیلات نوروز 93 به کشور تایلند سفر کنیم . با توجه به اینکه در این سفر خواهر و شوهر خواهرم همسفر من بودند ، باید جایی را برای سفر انتخاب می کردیم که با علایق همه ما همخوانی داشته باشد . از آنجائیکه سلیقه و علایق من با شوهر خواهرم متفاوت بود و من بیشتر طرفدار بازدید از جاهای تاریخی و اماکن دیدنی بودم و شوهر خواهرم بیشتر تفریحات آبی و طبیعت را می پسندید ، بهترین گزینه برای انتخاب ، کشور تایلند بود که هم طبیعت و دریا و ساحل داشته و هم مکانهای تاریخی و معابد و ... .

 

دانستنی هایی در مورد تایلند :

همانگونه که قبل از شروع هر سفری باید در مورد آن کشور اطلاعاتی بدست آورد ، و با فرهنگ و جغرافیا ، زبان ، آب و هوا ، واحد پول و ... آن کشور آشنا شد ، در اینجا مختصری در مورد کشور تایلند صحبت می کنیم .

تایلند به معنی تای یا تایگر = ببر و لند = سرزمین است که به معنی سرزمین ببرها می باشد . اغلب تایلند را با نام سرزمین لبخند می شناسند ، زیرا مردم آن تقریبا همیشه در هر موقعیتی لبخند بر لب دارند . در تایلند معمولا با چسباندن دو کف دست به یکدیگر در مقابل سینه ، به دیگران سلام می کنند که این حرکت وای Wai نامیده می شود ( وای = سلام ) .

کشور تایلند در جنوب شرقی آسیا واقع بوده و از لحاظ جغرافیایی نزدیک خط استوا قرار دارد . این کشور با کشورهایی از قبیل کامبوج ، لائوس ، برمه ، میانمار ، ویتنام ، مالزی و چین همسایه است . پایتخت آن بانکوک بوده و مهمترین شهرهای ساحلی و توریستی آن پاتایا و پوکت می باشد .

http://s3.picofile.com/file/8216425268/Ax_1.jpg

مردم این کشور همانند بسیاری از فرهنگ های آسیایی ، احترام بسیاری برای اجداد خود قایل هستند و در واقع یکی از مهم ترین جنبه های فرهنگ آنهاست به طوری که برای احترام به بزرگترهای خود ، در مقابل آنها خم می شوند . افراد مسن تر نیز همیشه در تصمیمات یا مراسم خانوادگی نقش اول را دارند . تایلندی ها بسیار میهمان نواز هستند اما در عین حال فاصله طبقاتی برای آنها مهم است . آنها انسان هایی صبور و اهل مدارا بوده و از رفتارهای تند و توهین آمیز دوری می کنند . تابلوهای آنها نیز بیشتر در زمینه مذهب و سلطنت است و بنابراین گردشگران نباید حرکت یا بیان اهانت آمیزی به خاندان سلطنتی یا مذاهب داشته باشند .


تایلندی ها همگی علاوه بر نام اصلی خود ، دارای نام غیررسمی و معمولا کوتاهی نیز هستند که با آن یکدیگر را صدا می زنند . در این کشور پیش از نام بزرگترها عنوان Pee و برای کوچکترها عنوان Nong را به کار می برند . گردشگران می توانند از عنوان Khun نیز برای خطاب بزرگترها استفاده کنند .

دست زدن به سر افراد یا اشاره با پا به چیزی ، در این کشور بسیار بد شمرده می شود ، زیرا تایلندی ها سر را مقدس ترین و پا را پست ترین بخش بدن می دانند .

مردم تایلند رابطه ای نزدیک با فیل ها دارند و این حیوانات از جایگاه بالایی نزد  مردم برخوردارند . اهمیت فیل ها در نمادین بودن آنها برای پادشاهی ، مذهب و ملت است . زیرا در تاریخ و اسطوره و افسانه های مردم تایلند ، این حیوانات همواره نقشی برجسته داشته اند.

فرهنگ تایلندی ریشه در فرهنگ هند دارد ، و دوران طلایی آن به زمان پادشاهی آیوتایا بازمی گردد که آثار تاریخی بی نظیر و هم چنین رقص و نمایش تایلندی را بر جای گذاشته است .

مذهب اصلی تایلند ، بودائی ( Buddhism ) است و بیش از 90درصد آنها مکتب تراوادا ( Theravada ) هستند . بودا ( Buddha ) حدود پنج قرن پیش از میلاد ، در هندوستان می زیست و بودائیان پیروان آموزه های معنوی وی هستند .

http://s3.picofile.com/file/8199027126/Bodhgaya_Bodh_Statue_10_.jpg

سالها پس از مرگ بودا ، پیروان وی به چند دسته تقسیم شدند . دسته ای از آنها که فقط به آموزه های شخص بودا اعتقاد داشتند ، تراوادا نامیده می شوند - که بودائیان تایلند جزء این دسته هستند - و دسته دیگر مهایانا یا نواندیشان خوانده می شوند که خود به چند شاخه تقسیم می شوند و یکی از آن شاخه ها ، فرقه ذن است .

با این حال مشخص است که این گسترش جغرافیایی و چند دستگی در آموزه های بودا ، تفاوت چندانی در این آئین ایجاد نکرده و جوهر آن همانگونه باقی مانده است .

قبلا در سفرنامه هندوستان نیز گفتم که بودا ، نهمین تجلی خدای بزرگ ویشنو ( خدای نگهدارنده آسمانها و زمین در مذهب هندوئیسم است ) و هندوها نیز برای بودا احترام فراوان قائلند . با این حال اختلافهایی در این اصل که بودائیان معتقدند ، بودا مستقل از خدایان هندو بوده و هندوها معتقدند که بودا تجلی نهم خدای ویشنو است ، وجود دارد .

پس از بودائیان ، مسلمانان دومین گروه مذهبی بزرگ در تایلند هستند که عمدتا در چهار ایالت جنوبی کشور سکونت دارند . در مناطق خاصی از تایلند ، اکثریت جمعیت مسلمانها هستند که در اجتماعاتی مجزا از غیر مسلمانان زندگی می کنند و بزرگترین اقلیت مذهبی تایلند را تشکیل می دهند .

مسیحیان تایلند که اغلب کاتولیک می باشند ، کمتر از 1 درصد جمعیت تایلند را تشکیل می دهند و پس از آن بقیه ادیان ، مانند پیروان آیین هندوئیسم ، سیک ها و ... می باشند . در کل در تایلند ، 94.6 درصد مردم بودائی ، 4.6 درصد مسلمان ، 0.7 درصد مسیحی ، و 0.1 درصد باقی ادیان هستند .

آب و هوای تایلند استوایی است . زیرا این کشور در نزدیک خط استوا واقع شده و به همین دلیل گرم و مرطوب است . بارش باران در آن زیاد است . به دلیل مجاورت با دریا ، هوا معتدل شده و فقط در بعضی فصول ، گرما آزار دهنده است . در مناطقی مانند بانکوک و شهر ساحلی پاتایا که مقصد ما در این سفر می باشد ، آب و هوای مرطوب و خشک وجود دارد که به سه فصل تقسیم می شود :

1- فصل گرم و خشک که از نوامبر تا فوریه ، با رطوبت 50% و درجه حرارت 20 - 30 درجه سانتیگراد و رگبارهای کوتاه . بهترین زمان برای سفر و لذت بردن از آب و هوا ، این فصل می باشد .

2- فصل گرم و مرطوب از مارس تا می ، با رطوبت 75% و درجه حرارت 30 - 40 درجه سانتیگراد و بارندگی های گهگاه

3- فصل گرم و بارانی از ژوئن تا اکتبر ، با رطوبت 90% و درجه حرارت 25 - 35 درجه سانتیگراد و بارندگی های شدید و طولانی

زبان مردم تایلند ، تایی یا همان زبان تایلندی است که یکی از قدیمی ترین زبانها در شرق است و بیشتر مردم تایلند به این زبان صحبت می کنند .

واحد پول تایلند ، بات یا بت ( Baht ) است و هر بات حدود 95 تا 100 تومان است . هر بات به صد ستنگ ( Satang ) تقسیم می شود . اسکناسهای تایلند از ده تا هزار بات متغیر است و در روی تمام آنها ، تصویری از پادشاه کنونی تایلند به همراه نمادهای دیگری همچون مهر سلطنتی وجود دارد .

کد اختصاری تایلند که بر روی اجناس در بازارها دیده می شود ، THB است .

                                          http://s6.picofile.com/file/8216425942/bath.jpg  

پایتخت کشور تایلند ، بانکوک ( Bangkok ) است که معنی آن شهر فرشته هاست . در سال 1782 به دستور شاه رامای اول ، به عنوان پایتخت بنا شد و اکنون با گذشت بیش از دو قرن ، به کلان شهری بزرگ تبدیل شده است . بانکوک نظیر سایر شهرهای بزرگ و مدرن دنیا به داشتن ساختمانهای عظیم ، هتلهای بسیار مجلل ، مراکز خرید و نیز فرودگاهی مدرن و بین المللی افتخار می کند .

بانکوک ضمن اینکه شهری مدرن و بزرگ است ، اما بافت سنتی و رسوم فرهنگی و سنتی خود را حفظ کرده است . این شهر ترکیبی از جلوه های غربی ، شرقی ، مدرن و باستانی است . بنابراین صرف نظر از مدرن شدن آن ، هنوز ارزش خود را از جهت نگاهی گذرا به هنرهای سنتی ، معماری ، مذهبی و سایر جنبه های فرهنگی مردم تایلند ، آن هم در بهترین شرایط حفظ کرده است .

http://s3.picofile.com/file/8216052526/bangkok_1.jpg

یکی دیگر از شهرهای توریستی تایلند ، پاتایا ( Pattaya ) است که شهری ساحلی بوده و در ساحل شرقی خلیج تایلند واقع شده است . پاتایا در 165 کیلومتری جنوب شرقی بانکوک قرار دارد و مسیر آن با اتوبوس حدود 2.5 ساعت طول می کشد .

پاتایا یکی از مقاصد گردشگری تایلند است و هر ساله بیش از پنج میلیون توریست را جذب می کند . تفریحاتی همچون شنا ، جت اسکی ، موج سواری ، اسکی روی آب ، قایق سواری ، پرواز با کایت و غواصی در سواحل پاتایا امکانپذیر است . در پاتایا مراکز تفریحی و اماکن زیادی جهت جذب گردشگران وجود دارد که هر نوع سلیقه ای را راضی نگه می دارد .

http://s3.picofile.com/file/8216547018/pattaya_city_3.jpg

در کل تایلند ، کشوری بسیار زیبا و دارای مردمی مهربان و صبور و مهمان نواز است و گرشگران زیادی از نقاط مختلف جهان دارد . ولی متاسفانه در کشور ما طوری در اذهان عمومی جا افتاده که چون بی بند و باری های جنسی در این کشور زیاد است ، در نتیجه این کشور مقصد مناسبی جهت سفر به همراه خانواده نبوده و به خصوص برای خانمها مناسب نیست . به همین دلیل اغلب گردشگرانی که از ایران به این کشور سفر می کنند ، آقایان جوان هستند که به صورت مجردی سفر می کنند و البته ما نیز در طول سفر - از داخل هواپیما گرفته تا هتل ها و تورهای دسته جمعی - شاهد این مسئله بودیم .


روز اول سفر - ورود به تایلند

سرانجام پس از انجام مراحل ثبت نام و اخذ ویزا و ... ، در تاریخ 28 اسفند ماه 92 راهی سفر شدیم . پرواز ما مستقیم نبود و با هواپیمایی گلف ایر ( Golf Air ) هواپیمایی بحرین ، ابتدا به بحرین و از آنجا به بانکوک می رفتیم . پرواز ما ساعت 3 بعد از ظهر به وقت ایران بود و ما از ساعت 1 ظهر به فرودگاه رفتیم . پرواز حدود نیم ساعت تاخیر داشت و بالاخره به مقصد ماناما (Manama)یا منامه پایتخت بحرین رسیدیم .


ورود به فرودگاه بحرین :

در فرودگاه بین المللی بزرگ بحرین فرود آمدیم و وارد گیت شدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216425518/Bahrain_airport_2.jpg

طول پرواز حدود 2 ساعت بود و ناهار در هواپیما خوردیم . تا شب که ساعت 12 شب به وقت بحرین پرواز بعدیمان به بانکوک انجام میشد حدود 7 ساعت فاصله بود . در طول مدت این 7 ساعت ، در فرودگاه دوری زدیم و از فروشگاهها دیدن کردیم و البته با توجه به قیمتهای بسیار بالای اجناس آن هیچ خریدی انجام ندادیم . فقط چون در فرودگاه آبسردکن وجود نداشت و تشنه بودیم بالاجبار 2 بطری کوچک آب معدنی به قیمت 5 دلار ( حدود 15000 تومان ) خریدیم .

با توجه به اینکه واحد پول بحرین دینار است و بعد از کشور کویت ( دینار ) از نظر ارزش پول ، بالاترین ارزش را در بین پول کشورها دارد ( در آن تاریخ هر دینار بحرین ، حدود 8500 تومان ایران بود ) در نتیجه هر جنسی که قیمت آنرا می پرسیدیم برای ما بسیار گران بود . مثلا یک کیف زنانه ورنی به پول ما حدود 900000 تومان میشد .

http://s6.picofile.com/file/8216425434/ARI_Middle_East_1114_600_2.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216425576/bahrain_duty_free.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216425542/Bahrain_Airport_4.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216426292/DSC07010.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216426218/DSC07017.JPG

سپس برای اینکه خسته نشویم و انرژی مان را برای روزهای سفر نگه داریم ، در نزدیکی گیت پرواز بر روی صندلیهای فرودگاه نشستیم و منتظر تا اینکه زمان پرواز بعدی ما فرا برسد .

http://s3.picofile.com/file/8216429368/bahrainairport.jpg

سرانجام پس از کلی انتظار ساعت 11 شب گیت باز شد و سوار هواپیما شدیم . هواپیمایی گلف ایر مجهز بوده و پذیرایی خوبی داشت . بعد از پذیرایی شام ، پتو و جوراب و چشم بند و هدفون به هر کسی داده و چون حدود 6 ساعت راه در پیش داشتیم مجبور بودیم شب را در هواپیما بخوابیم .


ورود به فرودگاه بین المللی بانکوک :

ساعت 7 صبح بود که به فرودگاه بزرگ بین المللی ( Suvarnabhumi International Airport ) در بانکوک رسیدیم . ساعت به وقت تایلند 3:30 جلوتر و حدود 10:30 صبح بود و تا زمانی که کارهای ورود و گرفتن بارها و ... انجام شد ، خیلی طول کشید . فرودگاه بانکوک خیلی بزرگ و زیبا بود . مجسمه اژدهای طلایی بزرگی که نماد تایلند بود ، در همان ابتدای ورود چشمها را خیره می کرد . برای رسیدن به قسمت کنترل پاسپورت ، مسیر زیادی را با رمپ هایی که در وسط سالنها وجود داشت طی کردیم و بالاخره به قسمت کنترل پاسپورت و گرفتن بارها رسیدیم . سرانجام ساعت 11:30 از فرودگاه خارج شدیم .

http://s3.picofile.com/file/8216426468/Terminal_F_Bangkok_Airport_4206642440_.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216426392/New_Bangkok_International_Airport.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216425734/bangkok_airport_8.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216426400/Kurma_Bangkok_Suvarnabhumi_Airport.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216426418/suvarnabhumi_international_airport_bangkok_thailand_2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216426342/bangkok_airport_11.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216425642/bangkok_airport_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216425750/bangkok_airport_7.jpg

نماینده شرکتی که قرار بود به دنبال ما بیاید ، در بیرون فرودگاه منتظر بود و همه مسافران را جمع کردند . در همان ابتدا مسئول شرکت ، به هر کدام از مسافران یک سیم کارت توریستی داد که با آن بتوانیم به راحتی با لیدرها در تماس باشیم . ما نیز سیم کارتها را در گوشی گذاشتیم و موبایلها را روشن کردیم .

برای جابجایی ما و همسفران ایرانی چند اتومبیل ون در بیرون فرودگاه منتظر بودند و مسئول شرکت نام هتل ها را اعلام می کرد و مسافران را تقسیم می کرد . عده ای از مسافران در ابتدا بانکوک بوده و بعد از 3 روز به پاتایا می رفتند و ما به همراه 3 پسر جوان که مقصدمان در ابتدا پاتایا بود ، به یک ون دیگر سوار شدیم و تا پاتایا حدود 2 ساعت راه در پیش داشتیم .

اولین چیزی که در لحظه اول جلب توجه می کرد ، رانندگی و وضعیت خیابان ها بود که برخلاف ایران بود و برای رد شدن از خیابان باید عادت خود را ترک می کردیم و ابتدا سمت راست خود را نگاه می کردیم که در همانجا مسئول شرکت به همه همسفران گفت که مواظب رد شدن از خیابان و مسیر حرکت ماشینها باشید و متاسفانه به همین دلیل حوادث ترافیکی در اینجا زیاد اتفاق می افتد . 

http://s6.picofile.com/file/8216425334/Ax_2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216425384/Ax_5.jpg

راننده برایمان آهنگ محلی خودشان را گذاشت و به همین خاطر یک فلش پر از آهنگهای ایرانی به او دادیم . تمام راه را به موزیک ایرانی گوش دادیم و شوهر خواهرم از آن پسرها که قبلا بارها به پاتایا رفته بودند و تجربیات زیادی داشتند ، سئوالاتی پرسید و در مورد مکانهای دیدنی اطلاعاتی بدست آوردیم .

 

حرکت به طرف پاتایا :

از دیگر مناظر جالبی که در طول راه دیدیم ، اتوبونهای چند طبقه در بانکوک بود  و خیابانها 2 یا 3 طبقه بودند . همچنین تاکسی ها به رنگهای مختلف نارنجی ، سبز ، آبی و صورتی بودند که خیلی زیبا و جالب بودند .

http://s3.picofile.com/file/8215882226/Bangkok_2013.jpg

مورد دیگری که توجهمان را جلب کرد ، سیستم برق کشی شهر بود که سیمهای برق خیلی شلوغ و درهم و برهم بودند و از هر جایی سیم برقی برای منازل و سایر اماکن گرفته شده بود و خیلی جاها آنقدر تو هم گره خورده و منظره بدی بوجود آورده که در آنجا با خود گفتیم که ایران از نظر تکنولوژی برق خیلی جلوتر بوده و برق کشی خیابانها بسیار شیک و منظم می باشد و اصلا چنین منظره زشت و بدی ندارد . این مناظر برق کشی و سیمکشی های شلوغ در پاتایا بیشتر و بدتر بود .

http://s3.picofile.com/file/8216037426/DSC08748.JPG

حدودا نیم ساعتی مانده بود به پاتایا برسیم که راننده از مسیر اصلی جاده به سمت یک باغ بزرگ پیچید . سپس به زبان انگلیسی توضیح داد که اینجا مزرعه بزرگ پرورش زنبور عسل و تهیه عسل است . مدت یک ساعت از اینجا بازدید می کنیم و سپس به راهمان ادامه می دهیم .

 

بازدید از مزرعه پرورش زنبور عسل (  Honey Farm) :

نام این مزرعه تولید عسل ( Big bee ) بود و مزرعه سرسبز و زیبایی بود . در ابتدای مسیر ورودی نمادی از زنبور عسل به صورت کارتنی گذاشته شده بود که من را به یاد هاچ زنبور عسل انداخت و خنده ام گرفته بود .

http://s3.picofile.com/file/8216431150/Big_Bee_Farm_pattaya_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216431676/pattaya01.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216425234/11880585.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216431034/bee_farm.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216431126/big_bee_1.jpg

سپس گشتی در مزرعه زدیم و کندوهای زنبورها را دیدیم و البته نمیتوانستیم زیاد به آنها نزدیک شویم چون خطرناک بود . بعد از بازدید از کندوها و مزرعه ، به داخل ساختمان رفتیم . در ابتدا مردی میانسال نزد ما و همسفرانمان آمد و به فارسی با ما احوالپرسی کرد و خودش را معرفی کرد و متوجه شدیم که ایرانی است . به درخواست او وارد اتاقی شدیم که دور تا دور آن صندلی بود و بر روی دیوارها پوسترهای زیادی از عسل و خواص آن دیده میشد .

http://s3.picofile.com/file/8216431442/DSC_1132.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216431318/DSC_1125.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216431576/hives_honey_farm_phuket_thailand.jpg

همه روی صندلی ها نشستیم و با شربت عسل از ما پذیرایی کردند . سپس آقای راهنما برایمان از عسل و طرز تهیه آن صحبت کرد . نمونه عسل تولید شده در آن مزرعه و یک نمونه عسل نامرغوب بر روی میز گذاشت و طرز شناسایی عسل خوب و کاملا طبیعی را از عسل نامرغوب توضیح داد و بعد به هر کدام یک قاشق کوچک داد که هر دو آنها را تست کنیم .

سپس از اتاق خارج شدیم و وارد سالن بزرگی شدیم که در ویترین شیشه ای بزرگی کندوی بزرگی گذاشته شده بود و در اطراف جاهایی برای خرید عسل وجود داشت . در سالن ماکت هایی از زنبور عسل هم به صورت واقعی و هم کارتونی دیده میشد .

http://s3.picofile.com/file/8216431476/DSC_1128.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216432226/IMG_5623.jpg

عسل ها مقداری گران بودند و همسفران به ما گفتند اینجا گران است و از اینجا نخرید و ما نیز خرید را به روزهای بعدی موکول کردیم و از سالن بیرون آمدیم .

http://s3.picofile.com/file/8216432134/honey1.jpg

در محوطه بیرون در کنار زنبورها عکس گرفتیم و در حدود 3:30 ظهر بود که از مزرعه بیرون آمده و سوار ون شده و به طرف پاتایا حرکت کردیم .

در ساعت 4 به پاتایا رسیدیم . از خیابانهای ابتدای پاتایا که عبور می کردیم ، کمی جا خوردیم . چون انتظار بهتری داشتیم ، ولی خیابانها کثیف و غیر بهداشتی بودند ، مانند حاشیه شهرهای بزرگ در ایران و یا روستاهایی که بهداشت آنها خیلی ضعیف است . به طوریکه در جاهایی میدیدیم که زباله ریخته شده و سگها دور آن جمع شده بودند و یا خانه های کاهگلی حاشیه شهر که توجه ا را جلب کرد . رفته رفته که وارد شهر شدیم اوضاع بهتر شد و ساختمانهای شیک و هتلها دیده شدند . ولی در کل قابل مقایسه با بانکوک نبود ، مثل اینکه بخواهیم یک روستا را با تهران مقایسه کنیم .

ابتدا به هتل دیگری رسیدیم و همسفران ما از ون پیاده شده و سپس به هتل مارکلند که قرار بود در آنجا اقامت داشته باشیم ، رفتیم .

 

ورود به هتل مارکلند :

هتل مارکلند ( markland ) هتل بزرگ  4 ستاره بود که بسیار زیبا بوده و در کنار ساحل و منطقه خوبی واقع بود ، بطوریکه به راحتی به تمام شهر دسترسی داشتیم و فاصله آن تا مراکز تجاری و فروشگاههای بزرگ خیلی کم بود . از اتاقها و طبقات هتل ، دریا و ساحل دیده میشد و نمای بسیار زیبایی داشت . فاصله تا خیابان واکینگ استریت حدود نیم ساعت پیاده بود و به مراکز ماساژ نیز نزدیک بود .

http://s6.picofile.com/file/8216549300/hotel_markland_6.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216548834/hotel_markland_1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216548900/hotel_markland_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216549342/hotel_markland_7.jpg

در لحظه ای که وارد هتل شدیم ، مرد جوانی در لابی منتظر ما بود که با دیدن ما جلو آمد و خودش را معرفی کرد . نام او ستار بود و لیدر و راهنمای ما در شهر پاتایا بود . ستار به ما خوش آمد گفت و اتاقمان را تحویل گرفت . در آن هتل وای فای رایگان نیز در اتاقها وجود داشت و می توانستیم به راحتی از طریق شبکه های اجتماعی مثل لاین و وایبر با خانواده هایمان در ارتباط باشیم .

ستار مرد خوب و مهربانی بود و طرز لباس پوشیدن عجیب و جالبی داشت . او شماره اش را به ما داد و هتل و رستوران هتل را به ما نشان داد و سپس در مورد پکیج تورها و مکانهایی که می توانستیم در مدت اقامت در پاتایا از آنها استفاده کنیم صحبت کرد . در مورد هر کدام از پکیج ها به طور کامل توضیح داد و حتی عکس هایی از آنها به ما نشان داد .

بعد از کلی مشورت و راهنمایی ، متوجه شدیم 3 روز اقامت در پاتایا بسیار کم بوده و تقریبا یک روز آنرا نیز از دست داده ایم و نزدیک شب است . در نتیجه تصمیم گرفتیم یک شب دیگر هتل را تمدید کنیم و از مدت زمان اقامت در بانکوک یک شب کم کنیم . با کمک ستار یک شب دیگر هتل را تمدید کردیم و اگر اشتباه نکنم مبلغ 1000 بات به هتل دادیم و ستار با لیدر ما در بانکوک نیز تماس گرفت و با او نیز هماهنگ کرد .

خلاصه با راهنمایی های ستار قرار شد در مدت 3 روز دیگری که در پاتایا هستیم به بازدید از جزیره مرجانی و کایت سواری در دریا ، بازدید از باغ وحش ببرها و شو حیوانات در آن ، شوی آلکازار ، باغ استوایی نانگ نوچ ، موزه نقاشی های سه بعدی ، خانه مقدس حقیقت ، گشت شهری که شامل بازدید از معابد و موزه و کارگاه جواهر سازی پاتایا و ... بود ، برویم .

جاهای دیگری هم بود که اگر می خواستیم همه آنها را بازدید کنیم نیاز به یک هفته اقامت در پاتایا داشتیم و بعضی از آنها را به دلایل دیگر نرفتیم . مثلا مینی سیام ( Mini Siam ) که در آن ماکت های کوچکی از آثار تاریخی تایلند و جهان وجود دارد . تخت جمشید و مجسمه آزادی و برج پیزا و برج ایفل و ... در آن قرار دارد . و یا جامپینگ که پرش از ارتفاع و با استفاده از طناب در دل جنگل مانند تارزان که ستار برایمان توضیح داد و عکسهایش را دیدیم ، ولی همسفرانم قبول نکردند که آنرا انتخاب کنیم . از دیگر اماکن دیدنی و تفریحی پاتایا ، موزه هنری بطری های شیشه ای ( Bottle Art Museum ) بود که بیش از ۳۰۰ مجسمه کوچک درون بطری ، در آن به نمایش گذاشته شده اند . جای دیگری که می توانستیم از آن بازدید کنیم ، آکواریوم و دنیای زیر آب  (Underwater World ) بود که چون قبلا آکواریوم بزرگ استانبول ترکیه را دیده بودیم و وقت کافی نداشتیم از آن صرف نظر کردیم . و جاهایی از قبیل معابد کوچک و بزرگ ، دهکده فیلها و ... که به دلیل کم بودن زمان اقامت موفق به انتخاب آنها نشدیم .

به هر حال کار انتخاب تورها تمام شد و قرار شد ستار برای آنها برنامه ریزی کند و برای هرکدام به ما اطلاع دهد . همچنین خیابانها و مراکز خرید را به ما معرفی کرد و بعد از اقامت ما در هتل از ما جدا شد .

http://s6.picofile.com/file/8216549542/hotel_markland_9.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216548676/DSC07549.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216548776/DSC07456.JPG

پس از برنامه ریزی ها و مشخص شدن زمانبندی بازدیدها به اتاق رفتیم تا استراحت کنیم . اتاق ما در طبقه 9 هتل بود . اتاقی بسیار زیبا و با تراس زیبا به همراه نمای دریا و خیابان ساحلی که مردم در رفت و آمد بودند . در تراس صندلی های زیبا و میز شیشه ای گذاشته شده بود که می توانستیم برای استراحت و تماشای مناظر و خوردن عصرانه از آن استفاده کنیم .

http://s3.picofile.com/file/8216549642/mark_land_beach_view_room1.gif

http://s6.picofile.com/file/8216549484/hotel_markland_8.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216549018/hotel_markland_2.jpg

و این هم چشم انداز تراس در شب

http://s3.picofile.com/file/8216549700/pattaya_beach_at_dusk.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216549068/hotel_markland_4.jpg

استخر هتل

http://s6.picofile.com/file/8216548550/DSC07230.JPG

وسایل و چمدانها را جابجا کردیم و از تن ماهی و خوراک لوبیا که به همراهمان آورده بودیم برای ناهار استفاده کرده و ناهار خوردیم . سپس کمی استراحت کرده و سپس سه نفری به گشت و گذار در خیابانها پرداختیم . از مسیری که ستار گفته بود به طرف واکینگ استریت رفتیم .

در طول مسیر همه رستورانها و بازارها و مراکز ماساژ را رصد کردیم و بعد از حدود 30 دقیقه پیاده روی به واکینگ استریت رسیدیم که به خاطر تابلوی بزرگی که داشت از دور قابل تشخیص بود . در بین راه کافه های زیادی به چشم می خورد که در آن همه جور توریست دیده می شدند و بیشترین آنها روس ها بودند که بر خلاف ایرانیان که اکثرا مردان جوان در خیابانها دیده می شدند ، سالمندان روسی نیز به وفور دیده می شدند و هر کدام را به همراه یک دختر تایلندی میدیدیم .

به خیابان واکینگ استریت رسیدیم و هنوز همه جا بسته بود . نمی دانستیم از ساعت 10 به بعد باز می شود و هنوز ساعت 8 بود . مدتی خودمان را مشغول کردیم و در خیابانها و مغازه ها دور زدیم و در بعضی مکانها عکس گرفتیم . از جلوی میوه فروشی ها که رد می شدیم ، می ایستادیم و از آنها عکس می گرفتیم . میوه های جالب و عجیبی در آنجا وجود داشت که خاص مناطق استوایی بودند و در ایران و کشورهای دیگر آنها را ندیده بودیم . اسم آنها را نمی دانستیم و زبان تایلندی نیز یاد نداشتیم که از روی تابلوها خوانده و یا سئوال کنیم . تصمیم گرفتیم از لیدرها سئوال کنیم و با آنها آشنا شویم . تنها موزهای کوچکی وجود داشت که برایمان جالب بودند و مقداری از آنها خریدیم تا در مسیر راه بخوریم و واقعا خوشمزه بودند . خیلی خوشمزه تر از موزهایی که در ایران خورده بودیم و طعم واقعی موز را در آنجا حس کردیم .

http://s6.picofile.com/file/8216595326/73830_638_365.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216595626/Dragonfruit_2.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216595784/DSC07157.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216595850/DSC07156.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216596784/DSC_00353_300x199.jpg

بعد از نشان کردن میوه فروشی ها و ... مجددا به راه افتادیم . موضوع جالبی که در مورد میوه ها در تایلند دیدیم ، این بود که میوه ها را به صورت کبابی و یا تفت داده در روغن ، پخته و به مشتری ها عرضه می کردند . در بین راه چند جا دیدیم که میوه ها به سیخ های چوبی کوچکی کشیده و بصورت پخته می فروشند . و یا میوه ها را به صورت تکه تکه و بسته بندی می فروشند که البته در اکثر موارد در یخچال نگهداری نمی شوند .

http://s3.picofile.com/file/8216596418/MB_bbq_banana_THAILAND.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216596300/Thailand_09_Bangkok_Food_Grilled_Banana_1.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216595568/banana_in_syrup_L.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216596676/741.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216595684/DSC07155.JPG

معابد بودایی کوچک در همه شهر به چشم می خورد و جالب بود . با دو تا از این مجسمه های بودا عکس گرفتیم . هر معبد کوچک ، شامل یک پایه سنگی و یا بتنی بود و مجسمه بودا به رنگ طلایی و تزئین شده در روی آن قرار داشت ، و جلوی بودا غذاها و نوشیدنی هایی توسط مردم گذاشته شده بود که برای ما خیلی جالب و تقریبا خنده دار بود . از کنار یک مینی بار کوچک که البته یک مینی بوس کوچک بود و آنرا به شکل بار تزئین کرده و پر از انواع نوشیدنی بود گذشتیم که جالب بود و با آن عکس گرفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216548242/teddy_bear_pattaya1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216548618/DSC07439.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216595392/36.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216544684/DSC07027.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216544742/DSC07031.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216544868/DSC07043.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216544984/DSC07049.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216545084/DSC07053.JPG

 

بازدید از خیابان واکینگ استریت  ( Walking Street ):

بالاخره ساعت 10 شد و وارد خیابان واکینگ استریت شدیم . خیابان جالبی بود . ماشینها اجازه تردد در این خیابان نداشتند و پر از افراد بومی و کاسبین و توریستها بود . پر از زرق و برق و شلوغ ، پر از کافه و بار و مغازه های جورواجور و پر از ازدحام و شلوغ . به طوریکه از هر جایی صدایی می آمد .

http://s3.picofile.com/file/8216545184/DSC07061.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216548076/thailand_pattaya_03.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216545334/DSC07063.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216545418/DSC07065.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216547184/Pattaya_Walking_Street_IMG_0073.jpg

چیز جالبی که در آنجا توجهمان را جلب کرد ، رقص و آواز و شعبده بازی در خیابان بود . از این لحاظ خیلی شبیه خیابان استقلال در ترکیه بود ، همانطور جوانها دور تا دور ایستاده و عده ای در وسط می رقصیدند و آواز می خواندند و موسیقی می نواختند و پول جمع می کردند . در قسمتی مردی شعبده بازی می کرد و حتی برای اثبات کارهای خود ، از مردم تماشاچی می خواست که نزدیک بروند و کارش را تست کنند . برنامه های جالب و دیدنی انجام شد که واقعا لذت بردیم .
http://s6.picofile.com/file/8216548400/walking_street3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216548384/walking_street4.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216548300/walking_street5.jpg

در یکی از مغازه ها ، عروسک جالبی دیدیم که آنرا خریدیم . همینطور کلاه گیسهای فانتزی و رنگی جالبی وجود داشت که دیدنی بود .

http://s3.picofile.com/file/8216546076/DSC07192.JPG

در سراسر خیابان انواع بارها و دیسکوها وجود داشت که دخترانی با ملیتهای مختلفی در جلو آن ایستاده و مشتری ها را به داخل راهنمایی می کردند . چیز جالبی که در اینجا متوجه شدیم این بود که به خانواده ها و کسانی که در کنار همسر و خانواده اش در آنجا حضور داشت کاری نداشتند و خانواده ها به راحتی در آنجا مشغول قدم زدن و خوشگذرانی بودند . در این خیابان نیز بیشترین افرادی که به تعداد زیاد دیده می شدند ، ایرانی ها و روس ها ، عرب ها و تعداد کمی نیز از سایر کشورهای اروپایی و هند و پاکستان بودند .

http://s3.picofile.com/file/8216546000/DSC07188.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216546184/DSC07211.JPG

حدود 2 ساعت در خیابان قدم زدیم و از تماشای برنامه های شاد آنجا لذت بردیم و طول خیابان را تا انتها طی کردیم . انتهای خیابان به بندر و دریاچه رسیدیم که در بالای آن با برق نام پاتایا نوشته شده و در تاریکی شب منظره بسیار زیبایی را پدید آورده بود .

http://s6.picofile.com/file/8216548176/thailandtrip_hl3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216545942/DSC07169.JPG

سپس چون مسیر تغییر کرده بود و از آن مسیر راه برگشت را بلد نبودیم و همچنین از بس راه رفته بودیم پاهایمان درد گرفته بود ، دنبال تاکسی می گشتیم که به هتل برسیم . ولی در پاتایا تاکسی وجود ندارد و در عوض وانت بارهایی وجود دارند که روی آن بسته و کناره ها باز است و داخل آن چند صندلی وجود دارد و قیمت آن نیز مناسب است . با اشاره راننده سوار یکی از این تاکسی های جالب شدیم و تا هتل رسیدیم . حدود ساعت 12:30 شب بود که به هتل رسیدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216596876/room_for_rent_pattaya_bus.jpg

از ستار شنیده بودیم که در پاتایا می توانیم موتور سیکلت کرایه کنیم و دیده بودیم دختران و پسرانی که با موتور سیکلت رفت و آمد می کنند ، ولی چون سه نفر بودیم نمی توانستیم از این وسیله استفاده کنیم .  

آنقدر خسته بودیم که فورا خوابمان برد و قرار بود فردا ساعت 9 صبح در لابی حاضر باشیم تا به جزیره مرجانی و تفریحات آبی برویم .

 

روز دوم سفر - پاتایا

صبح بیدار شده و به رستوران رفتیم . رستوران هتل در طبقه بیستم واقع بود و شامل دو قسمت بیرونی و داخلی بود . چون آفتاب بود ، در داخل رستوران نشسته و صبحانه خوردیم . صبحانه بیشتر شامل سبزیجات پخته و آب پز بود و اصلا خوشمزه نبود . گوشت خوک در غذاهای تایلندی زیاد استفاده می شود و به همین خاطر فقط از سوسیس ها و غذاهایی که از گوشت مرغ درست شده بود استفاده می کردیم . تخم مرغ آب پز و میوسلی هم بود که من ترجیح دادم از آنها برای صبحانه استفاده کنم . آب میوه ها و میوه های استوایی شامل موز و نارگیل و عنبه هم بود که از بعضی از آنها استفاده کردیم ، اما بعضی از میوه ها را نمی شناختیم .

بعضی غذاهای گرم بود که حتی ظاهرش نیز بد و بوی بدی داشت و من ترجیح میدادم که اصلا سراغ غذاهای گرم نروم . به هر حال صبحانه خوردیم و مدتی در محوطه بیرونی رستوران نشستیم و از طبقه بیستم مناظر بسیار زیبای اطراف را تماشا کردیم . استخر در طبقه 14 هتل و استخرهای هتل های مجاور ، هتل مجاور که به شکل کشتی بود ، دریا و ساحل و جزیره مرجانی که از بالا دیده میشد و ... بسیار چشم نواز بودند .

http://s3.picofile.com/file/8216549750/pic1_markland_beach_view.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216549600/hotel_markland_10.jpg

ساعت 9 بود که به لابی رفتیم و ماشین ون به دنبالمان آمد . ون حرکت کرد و در شهر چرخید و چند نفر دیگر از سایر هتلها نیز سوار شدند و به طرف اسکله حرکت کرد .

به اسکله رسیدیم و دیدیم که ستار در آنجا منتظر ماست . قایق یا لنج آماده بود و همه سوار شدیم . در وسط خلیج تایلند ، کشتی بدون حرکت ایستاده بود و مردم زیادی بر روی عرشه آن منتظر کایت سواری بودند . از دور میدیدیم که چطور کایت ها را به لباس هر کسی وصل کرده و به پرواز در می آمدند . خیلی جالب و هیجان انگیز بود . من از خوشحالی سر از پا نمی شناختم و هر لحظه منتظر رسیدن به آن کشتی بودم .

http://s6.picofile.com/file/8216596742/Boat.jpg

در قایق مجددا با صبحانه از ما پذیرایی شد و با اینکه سیر بودیم ، ولی چون صبحانه ایرانی شامل کره و مربا و پنیر و گوجه فرنگی بود ، باز هم صبحانه خوردیم و صبحانه در وسط دریا واقعا عالی و به یاد ماندنی بود .

افراد سوار قایق همه ایرانی بودند و در این میان فقط ما و 2 خانم و آقای دیگر با خانواده آمده و بقیه جوان و مجرد بودند . جمعا حدود 15 نفر بودیم . بعد از صرف صبحانه و مدتی تفریح در دریا و شنیدن موزیک ایرانی شاد ، به طرف کشتی رفتیم و از قایق پیاده و وارد کشتی شدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216545450/DSC07096.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216545484/DSC07098.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216544518/Day_2_2_Way_to_Coral_Island_26_.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216548118/Thailand_Pattaya_Beach_parasailing_1904_1.jpg

 

پرواز با کایت در وسط دریا :

در همان ابتدا ستار برایمان توضیح داد که می خواهید چگونه کایت سواری کنید ؟ به این صورت که هر کایت به یک جت اسکی وصل بوده و جت اسکی کایت را می کشد و افرادی که دوست دارند شیرجه در آب هم بزنند ، روی دستشان  نواری رنگی و علامت مخصوص می گذارند که در ابتدای شروع پرواز ، جت اسکی سرعت را کم کرده و فرد به طور کامل درون آب فرو رفته و سپس سرعت جت اسکی بیشتر شده و فرد را به بالا می کشد و در آسمان به پرواز در می آورد . در مورد بقیه که فقط پرواز دارند ، علامت روی دستشان متفاوت است و فقط پرواز است و شیرجه در آب ندارند .

http://s6.picofile.com/file/8216547126/pattaya_para_sailing.jpg

ما که مخالف خیس شدن در آن لحظه بودیم ، گفتیم که شیرجه نمی خواهیم و فقط پرواز کافیست . علامت روی دست ما اینچنین بود .

http://s3.picofile.com/file/8216545526/DSC07118.JPG

ستار برایمان بلیط گرفت و در صف ایستادیم . زمین عرشه کشتی داغ بود و پاهایمان می سوخت . سرانجام نوبت به ما رسید و به هر کدام از ما لباس مخصوص که شامل یک شورت با کمربندهای محکم بود پوشاندند که حلقه های اتصالی بر روی آن وجود داشت که کایت به آنها وصل میشد و مجددا در نوبت پرواز ایستادیم .

وصل شدن کایت سخت بود و حدود 10 نفر مرد ، بر روی عرشه ایستاده بودند و هر کسی که در حال  فرود و نزدیک به عرشه بود ، او را به پایین می کشیدند تا یک وقتی در دریا فرود نیاید و بتوانند کایت را مهار کنند . و حتی چندین بار شاهد افتادن فرد بودیم که همه خودشان را روی او انداختند تا بتوانند مانع از پرواز مجدد و خطر سقوط در آب شوند . دیدن آن صحنه ها ترسناک بود ، ولی من نمی خواستم لذت و هیجان پرواز را از دست بدهم و این ریسک را پذیرفتم . 

http://s3.picofile.com/file/8216546826/landing_on_the_deck.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216546476/kait_2.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216546868/PARASAILING_CORAL_ISLAND_PATTAYA.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216546342/Facebook_May_22_Parasailing1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216546292/e5fbfdd4be94ba1b6b2e63cd906a2ad3.jpg

من با فاصله چند نفر عقبتر از خواهر و شوهر خواهرم در صف ایستادم که بتوانیم به نوبت از خودمان فیلم و عکس بگیریم . ابتدا آنها پرواز کردند و بعد نوبت من شد . خوشبختانه وزن زیاد در اینجا خوب است و همه ما سه نفر ، راحت تر از افراد لاغر توانستیم فرود بیاییم و آن مسئولان فقط پای ما را گرفته و به پایین کشیده و نگه داشتند . به دلیل اینکه گرفتن فیلم و عکس همزمان امکان پذیر نبود و فقط از پرواز مجتبی و خواهرم فیلمبرداری کردم ، به ناچار عکس های زیر را از روی فیلم برش زده و از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند .

http://s6.picofile.com/file/8216546584/kait_3.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216546600/kait_4.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216544900/DSC01824.jpg

تجربه بسیار جالب و هیجان انگیزی بود . در فراز آسمان با حداقل 40 متر ارتفاع پرواز می کردم و از بالا همه جا را می دیدم . از شور و شوقی که در آن لحظه داشتم ، هر چه بگویم کم است و نمی توانم آنرا توصیف کنم . بعد از فرود آمدن ، دوست داشتم بار دیگر آنرا تجربه کنم ولی فرصت نبود و باید به جزیره مرجانی می رفتیم .

بعد از اینکه سایر همسفران نیز لذت پرواز را تجربه کردند ، مجددا سوار قایق شدیم و به طرف جزیره مرجانی حرکت کردیم . در طول مسیر قایق سواری ، ماهیگیری با قلاب را نیز تجربه کردیم که جالب بود و فقط دو نفر از همسفران موفق به گرفتن 2 ماهی کوچک شدند و تلاش بقیه بی نتیجه بود . حدود ساعت 12 ظهر بود و هوا بسیار گرم . آفتاب تند و مستقیم بود و با وجودی که از کرم ضد آفتاب قوی استفاده کرده بودیم ، ولی همه در آن آفتاب تند استوایی سوختیم .

 

بازدید از جزیره مرجانی ( Koh Larn ) :

جزیره مرجانی ( Koh Larn ) در7 کیلومتری جنوب غربی پاتایا قرار دارد و مسیر آن از پاتایا با قایق موتوری 15 دقیقه و با لنج 45 دقیقه طول می کشد.  این جزیره یکی از زیباترین جزایر مرجانی با داشتن سواحل شنی سفید ، آب تمیز و مرجان های فراوان است که گردشگران می توانند سوار بر قایق کف شیشه ای مرجان های زیبای آن را مشاهده نمایند .

در اینجا امکان شنا، غواصی، حمام آفتاب، ورزش های آبی مثل اسکی روی آب و موج سواری برای همه وجود دارد و رستوران آن نیز با غذاهای لذیذ دریایی از گردشگران پذیرایی می کند.

در همان ابتدا از داخل قایق چند عکس از جزیره و مناظر آن گرفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216545650/DSC07132.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216545792/DSC07133.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216545892/DSC07134.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216546434/jazire_marjani_1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216546684/Koh_Larn_31.jpg

 قایق یا لنج در فاصله حداقل 500 متری ساحل توقف کرد و در آنجا اسکله هم نبود و فقط اشیایی شبیه به گالن های پلاستیکی سفت و محکم که  به هم وصل شده بودند ، مسیری را به سمت ساحل درست کرده بودند که می بایست از روی آنها رد می شدیم . تجربه جالب و هیجان انگیزی بود . وقتی همه با هم روی آنها می رفتیم و همزمان با موجهای دریا ، تکان می خوردند و همه ترس از افتادن در دریا را تجربه کردیم . البته عمق دریا در آن قسمت زیاد نبود و خیلی از افراد را در حال شنا میدیدیم ، ولی موجودات سیاهی در دریا بودند که شبیه به خارپشت و چسبیده به هم بودند که در نزدیک ساحل به تعداد زیاد دیده می شدند و لیدر گفت حواستان باشد در هنگام شنا ، پا بر روی آنها نگذارید که تیغ آنها در پایتان فرو رفته و بسیار دردناک است . 

با کلی استرس و گرفتن دست هم ، از آن پلهای معلق عبور کرده و به ساحل رسیدیم . ساحل مرجانی بسیار زیبا و تمیز بود . آب دریا به قدری زلال و تمیز بود که کف دریا و شن های سفید آن و آن موجودات سیاه پشمالو به راحتی در آب دیده می شدند .

http://s6.picofile.com/file/8216544300/6811359_Ko_larn_beach_Pattaya.jpg

من و خواهرم که در همانجا با دیدن آن موجودات تصمیم گرفتیم شنا نکنیم و از دیدن مناظر دریا و ساحل لذت ببریم ، ولی شوهر خواهرم ( مجتبی ) دوست داشت شنا و غواصی را در آن ساحل تجربه کند .

گشت کوچکی در جزیره زدیم و سپس به ساحل برگشتیم و من و خواهرم بر روی صندلی های راحتی کنار ساحل به استراحت پرداختیم تا در زیر چتر آنها از آفتاب در امان باشیم .

هیچکدام از خانمهای ایرانی همسفر ما در که در لنج بودند ، لباس عوض نکرده و برای شنا نرفتند و فقط آقایان برای شنا و غواصی و یک بازی تفریحی دیگر به داخل آب رفتند .

بازی جالبی بود و سه  تا پنج  نفر بر روی تیوپ ها و یا قایق های بادی به شکل موز و یا مار کوچک می نشستند و توسط جت اسکی مقداری در دریا جلو می رفتند . سپس قایق بر عکس میشد و همه در آب فرو می رفتند . برای کسانی که به راحتی شنا می کردند تجربه جالبی بود و اما من و خواهرم خدا را شکر کردیم که همراه مجتبی نرفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216547042/pattaya92.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216597042/A_Wealth_of_Watersports_Pattaya_Thailand.jpg

مجتبی به غواصی رفته بود و من و خواهرم بر روی تختهایی که کنار ساحل زیر سایه بانها گذاشته شده بودند ، مشغول استراحت و عکس گرفتن بودیم که یک دفعه دیدیم یکی از آقایان همسفر داد و ناله می کند و ستار و یک نفر دیگر از همسفران او را گرفته و به سمت صندلی ها می آورند . متوجه شدیم که پایش را بر روی همان موجودات کف دریا گذاشته و آسیب دیده است . آنقدر فریاد می زد و ناله می کرد که در آخر او را به مرکز خدمات پزشکی جزیره بردند و با آمپول مسکن آرام کردند .

http://s3.picofile.com/file/8216544400/Bangkok_14792_2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216545926/DSC07145.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216546792/koh_larn_samae_beach_1.jpg

در کوهی که در جزیره وجود داشت ، نیروگاه بادی قرار داشت که توربینهای بادی زیادی در آنجا دیده میشد که با نیروی نسیم دریا می چرخیدند و برق تولید می کردند .

حدود ساعت 3 بعد از ظهر بود که در رستوران ساحلی جزیره ناهار خوردیم و سپس مجددا از روی همان مسیر معلق ، عبور کرده و سوار بر لنج

شدیم و به طرف پاتایا حرکت کردیم . بعد از برگشت به پاتایا ، مجددا سوار ون شده و هر کدام در جلو هتل هایمان پیاده شدیم تا مدتی استراحت کرده و برای جشن تحویل سال ایرانیان که در آن شب برنامه مخصوص و ویژه گذاشته شده بود ، شرکت کنیم .

 

شرکت در جشن تحویل سال ایرانیان :

پس از استراحت در هتل ، آماده شده و در ساعت 9 شب در لابی هتل منتظر شدیم . لحظه تحویل سال به ساعت ایران 8:27:7 شب 29 اسفند بود که به وقت تایلند 11:57 شب 20 مارس 2014 میلادی میشد . و ما در ساعت 9:10 سوار ون شده و به طرف اسکله حرکت کردیم . در آنجا لنج بزرگ 2 طبقه منتظر ما بود و ما جزء اولین نفراتی بودیم که وارد لنج شدیم و بر پشت یکی از میزها نشستیم .

مسئولین تورها که اکثرا تایلندی بودند به همراه ستار و خانواده اش ، لنج را تزئین کرده بودند و وسایل آتش بازی و ... آماده کرده بودند که جشنی به یادماندنی در شب تحویل سال داشته باشیم .

در فاصله حدود 1 ساعت همه جمع شدند و حدود 100 نفر ایرانی که حدود 30 % با خانواده و بقیه مجردی بودند در لنج به ما پیوستند و در ساعت حدود 11 مراسم شروع شد . ابتدا شام خوردیم و برای هر نفر انواع غذاهای ایرانی و دریایی آوردند که شامل سوپ و مقداری برنج به صورت کته ، تکه هایی گوشت مرغ و تکه هایی ماهی و ... بود که خیلی بهتر از غذاهای هتل و ... بود و توانستیم مقداری از آن را بخوریم .

نزدیک لحظه تحویل سال فشفشه ها روشن شده و همزمان موزیک را قطع کردند و شمارش معکوس شروع شد . همه ایرانی ها یک صدا از 20 به طور معکوس شمارش کردند و سپس بمبهای خوشه ای که صدایی بلند و پشت سر هم داشتند روشن شد و در جلوی لنج نور به همراه صدا نمایانگر لحظه تحویل سال بود . سپس موزیک شروع شد و همه با هم روبوسی کرده و عید را به هم تبریک گفتند .

لحظه جالبی بود و همه خوشحال از اینکه سنت عید را در یک کشور بیگانه به اجرا در آورده بودیم . همه شاد بودند و به خصوص جوانان که تعدادشان هم زیاد بود همه با هم در وسط لنج مشغول رقص و آواز بودند . واقعا لحظات جالب و به یاد ماندنی بود و به همه خوش گذشت .

کیفیت پایین عکس ها به دلیل برش دادن عکس ها از روی فیلم و همچنین نور کم درون قایق می باشد .

http://s6.picofile.com/file/8216548442/tahvil_sal_2.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216548526/tahvil_sal_4.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216548492/tahvil_sal_3.jpg

تا ساعت 2 شب همه از گذشت زمان بی اطلاع بودیم و خوش گذراندیم . تا اینکه لنج به اسکله برگشت و لحظه خداحافظی و برگشتن به هتل فرا رسید . تا زمانی که همه پیاده شدند حدود ساعت 3 شب شد . مجددا از قسمت انتهایی خیابان واکینگ استریت که به خلیج و نام شهر پاتایا ختم میشد عبور کردیم و عکس گرفتیم و سپس سوار ون شدیم و به هتل برگشتیم .

از شدت خستگی خیلی زود به خواب رفتیم و صبح ساعت 8 بیدار شدیم که به برنامه های روز بعد برسیم .


روز سوم سفر - پاتایا

صبح زود از خواب بیدار شدیم و دوش گرفته و برای رفتن به رستوران آماده شدیم . باز هم مثل روز قبل از همان غذاهای قابل خوردن برداشتیم که شامل شیر ، میوسلی ، تخم مرغ ، املت و آبمیوه بود . صبحانه مفصلی خوردیم و به لابی رفتیم . ستار تماس گرفت که ون به دنبال شما می آید و چون خیابانها به خاطر فستیوال موسیقی بسته شدند ، ون نمی تواند جلو هتل بیاید و شما خودتان را به اول خیابان کنار هتل برسانید . راه افتادیم و فاصله تا سر خیابان 5 دقیقه پیاده بود ، ولی خوشحال بودیم که در زمانی که ما در اینجا هستیم فستیوال موسیقی را هم می بینیم .


بازدید از باغ وحش ببرها :

سوار ون شدیم و چند نفر دیگر از هموطنان ایرانی نیز بودند که در هتلهای دیگر اقامت داشتند . در طول مسیر دنبال افراد دیگر هم رفتیم و بالاخره در ساعت 10 به باغ وحش ببرها رسیدیم . ستار همه را جمع کرده و به هر گروه یک نقشه از باغ وحش داد و گفت از کدام مسیر شروع به دیدن کرده و در کدام محل ها و در چه ساعتی حاضر باشیم که به شوی حیوانات برسیم .

باغ وحش بزرگ و زیبایی بود و همه قسمتهای آن در نقشه شماره گذاری شده بود که توریستها راهشان را گم نکنند و بتوانند از نمایش های حیوانات بازدید کنند .

http://s3.picofile.com/file/8216311076/zoo_in_pattaya.jpg

باغ وحش ببرها ( Si Racha Tiger Zoo ) در شمال شهر پاتایا قرار دارد و بیش از 200 ببر بنگال و 100000 کروکودیل را در خود جای داده است. علاوه بر این، حیوانات دیگری مانند شترمرغ ، شتر تک کوهان ، کانگورو و پرندگان عجیبی در این باغ وحش وجود دارند . در اینجا می توانید ببینید که چگونه ببرها ، خوک ها و سگ ها در آرامش با یکدیگر زندگی می کنند . از جمله دیگر حیواناتی که در این باغ وحش می توان دید ، فیل ، میمون و اورانگوتان هستند .

در ساعات خاص که در نقشه کاملا مشخص شده است ، شوی فیل ها ، شوی ببرها و شوی کروکودیل ها نیز اجرا می شود . شوی حیوانات مانند پرش ببرها از حلقه آتش ، راه رفتن روی بند ، کشتی کروکودیل ها ، رقص و بازی بسکتبال فیل ها از جمله نمایش هایی است که در این باغ وحش اجرا می شوند .

در اول ورودی باغ وحش که مجسمه ببر گذاشته شده بود و روی آن نوشته شده بود ( Si Racha Tiger Zoo ) و در پایین آنwelcome  که خوش آمد گفته بودند ، عکس گرفتیم و بر اساس نقشه ای که به ما داده شده بود به ادامه مسیر پرداختیم .

http://s3.picofile.com/file/8216310600/zoo_in_pattaya_2.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216305492/DSC07437.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216392442/DSC07436.JPG

در ابتدای ورودمان به باغ وحش از سالنی عبور کردیم که فروشگاهی بزرگ در آن بود و اجناس فانتزی و زیبایی در آن با قیمتهای نسبتا بالاتر پیدا میشد . مانند انواع چتر ، کلاه آفتابی زنانه و مردانه ، کلاههای بچه گانه با نمای حیوانات و انواع اسباب بازی ها و عروسک های حیوانات که جالب بودند . ولی به خاطر اینکه از برنامه عقب نیفتیم ، زیاد در فروشگاه نماندیم و وقتی بیرون آمدیم ، هنوز چند قدمی دور نشده بودیم که به یکبار باران شدیدی شروع به باریدن کرد و پشیمان شدیم که کاش چتر خریده بودیم . هر طوری بود برای جا نماندن از گروه و رسیدن به نمایش های حیوانات ، در زیر باران به راهمان ادامه دادیم و خوشبختانه باران زیاد طول نکشید ، ولی کاملا خیس شده بودیم .

http://s6.picofile.com/file/8216300884/DSC07240.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216301018/DSC07241.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216392276/DSC07244.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216301168/DSC07255.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216301268/DSC07263.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216392418/DSC07265.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216311392/Sriracha_Tiger_Zoo_October_25_2011_123.jpg

اولین قسمتی که رسیدیم ، چند فیل بزرگ بودند که مردم به آنها موز می دادند و با آنها عکس می گرفتند و جالب بود . سپس به قسمت ببرها رسیدیم . در ابتدا چند مجسمه از ببرها گذاشته شده بود که نشانگر رسیدن به محوطه ببرها بود . در آنجا عکس گرفتیم و به طرف قفس بزرگ ببرها رفتیم . ببرهای داخل قفس خیلی بزرگ بودند و حدود 15 و یا بیشتر ببر بزرگ و کوچک در یک قفس با هم زندگی می کردند . قفس آنها بسیار بزرگ و چند لایه و محکم بود و به سختی می توانستیم از لابه لای نرده ها و حفره های قفس آنها را ببینیم . صدای غرش وحشتناکی داشتند و گاهی با هم کشتی می گرفتند .

http://s3.picofile.com/file/8216301376/DSC07276.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216301400/DSC07277.JPG

در قسمت دیگری بچه ببرهای خیلی کوچک جداگانه نگهداری می شدند و آنها را دیدیم و در قسمت دیگری میمون و اورانگوتان بودند که میشد به بچه های آنان شیر بدهیم و معمولا بچه هایی که با پدر و مادرهایشان آمده بودند ، این کار را انجام می دادند .

سپس به نمایش اول یعنی قسمت شوی ببرها رسیدیم . محلی سینمایی که بر سردر آن نوشته شده بود ( Tiger Show ) و همانند سیرک دور تا دور آن پله و صندلی برای نشستن تماشاچیان ، و در وسط قفسی بزرگ برای نمایش ببرها درست شده بود .

در ردیف های اول نشستیم و منتظر شروع نمایش شدیم . مربی به همراه 8 ببر به ترتیب وارد سالن شدند و با اشاره مربی هر کدام از ببرها بر روی جایگاه مخصوص خود رفته و نشستند و رو به تماشاچیان بلند شده و به اصطلاح سلام کردند . تماشاچیان نیز با دست زدن به آنها عکس العمل نشان می دادند .

http://s3.picofile.com/file/8216301442/DSC07284.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216301568/DSC07285.JPG

سپس با اشاره و دستور مربی ، هر کدام نمایشی اجرا می کردند . از جمله نمایش های آنان ، رد شدن و پرش از حلقه آتش ، راه رفتن روی طناب و نردبان ، راه رفتن روی 2 پا و کشتی گرفتن و ابراز محبت به مربی و ... بود که بسیار جالب و دیدنی بود . عکس های زیر گوشه ای از این نمایش جالب و دیدنی می باشد .

http://s6.picofile.com/file/8216301784/DSC07288.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216301850/DSC07289.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216302018/DSC07290.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216302084/DSC07291.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216302268/DSC07293.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216303018/DSC07314.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216302942/DSC07309.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216302726/DSC07301.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216302476/DSC07300.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216302368/DSC07305.JPG

پس از تمام شدن نمایش ببرها ، از سالن خارج شده و به طرف محل نمایش کروکودیل ها رفتیم (Crocodile show  ) . سالن نمایش کروکودیل ها نیز جالب بود و پله ها و صندلی های مخصوص تماشاچیان طوری بود که حتی طبقات پایین هم به راحتی می توانستند نمایش را ببینند . چون محوطه کروکودیل ها با دیواری شیشه ای جدا شده بود و در اطراف آن حوضچه هایی کوچک قرار داشت که کروکودیل ها درون آنها بودند و در زمان شروع برنامه دو مربی که یکی خانم و یکی آقا بود ، وارد محوطه شدند . آقا لباس قرمز و خانم با لباس آبی ، هر کدام به یک طرف حوضچه ها رفته و دم یک کروکودیل را می گرفتند و آنها را به وسط محوطه نمایش می کشیدند .

http://s3.picofile.com/file/8216311418/images.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216311276/sriracha_tiger_zoo_pattaya_3.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216303068/DSC07322.JPG

در ابتدا آقای مربی مقداری آب به وسط محوطه و روی کروکودیل ها می پاشید و با چوبی که دستش بود پوست آنها را تحریک می کرد تا آنها را بیدار کند و با او همکاری کنند .  واقعا کار سخت و ترسناکی بود . من که می ترسیدم یک دفعه آنها عصبانی شوند و مربی را یک لقمه کنند . ولی مربیان که تجربه زیادی داشتند ، وقتی می دیدند که کروکودیل عصبی شده و یا حوصله ندارد ، او را رها کرده و سراغ حیوان بعدی می رفتند . از بین 8 یا 9 کروکودیلی که توسط مربیان به صحنه دعوت شدند ، فقط 4 تا از آنان همکاری کرده و به صحنه آمدند و مربیان مجبور شدند با همانها برنامه را اجرا کنند .

برنامه شروع شد و مربیان که از نظر من خیلی شجاع بودند به راحتی سوار بر پشت کروکودیل ها شده و یا با آنها شوخی می کردند . مربی آقا از راه دور به حالت دو و با سرعت آمده و بر زمین دراز کشید و با سر خوردن روی زمین با سر به طرف کروکودیل آمد و سرش را در دهان باز کروکودیل کرد که مردم از ترس جیغ می زدند و من نفسم در سینه حبس شده بود . فکر می کردم اگر یک لحظه حیوان خسته شده و دهانش را ببندد ، سر مربی را قطع می کند . واقعا نمایش جالب و در عین حال پر استرسی بود .

http://s3.picofile.com/file/8216303134/DSC07324.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216303250/DSC07325.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216303300/DSC07326.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216303400/DSC07329.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216303476/DSC07330_Copy.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216303542/DSC07333.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216303592/DSC07339.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216303700/DSC07346.JPG

نمایش تمام شد و من هنوز استرس داشتم و نمی توانستم فکرم را از نمایش دور کنم . با صحبت شوهر خواهرم مجتبی به خودم آمدم و به طرف نمایش فیلها رفتیم .

فیلها را دوست داشتم ، چون حیواناتی مهربان و با محبت هستند و مانند ببرها و کروکودیلها استرس به تماشاچیان وارد نمی کردند . به طرف محل نمایش فیلها رفتیم ( Elephant Show ) . چند فیل به ترتیب از بزرگ به کوچک و در آخر یک بچه فیل کوچک که همه به ترتیب دم همدیگر را با خرطومشان گرفته بودند وارد محوطه شدند و دوری زده و رو به تماشاچیان ایستادند و با خرطومشان و خم کردن پای جلویی به تماشاچیان ادای احترام کردند . سپس هر کدام نمایش های جالبی را بازی کردند . بچه فیل بسکتبال بازی می کرد و توپ را با خرطومش به طرف سبد پرتاب می کرد که جالب بود و تماشاچیان با دست زدن او را تشویق می کردند .

http://s3.picofile.com/file/8216303826/DSC07353.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216303942/DSC07355.JPG

از دیگر نمایش ها ، دوچرخه سواری فیل ها بود و سپس فیلها بر روی یک پایه گرد بزرگ نشسته و سپس بر روی 2 پا ایستاده و می چرخیدند و می رقصیدند . و یا چرخاندن حلقه با خرطوم و ... که همه نمایش ها جالب و دیدنی بودند . از دیگر نمایش ها ، نشستن مربی بر روی خرطومهای گره زده دو فیل بود که خیلی هیجان انگیز و دیدنی بود .

http://s6.picofile.com/file/8216304242/DSC07358.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216304142/DSC07356.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216304300/DSC07360.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216305176/DSC07404.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216305226/DSC07405.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216304900/DSC07391.JPG

در پایان مربی از 3 نفر از تماشاچیان دعوت کرد که بر روی صحنه بروند و دو نفر آقا و یک خانم که یک آقا و خانم از کشور روسیه بوده و یک آقا از انگلستان بود به روی صحنه رفتند و خودشان را معرفی کردند .

http://s6.picofile.com/file/8216390326/DSC07361.JPG

سپس از هر کدام خواستند کاری را انجام دهند و اول نوبت خانم روس بود که برای او زیراندازی پهن کرده و به شکم بر روی آن خوابید و یک فیل بزرگ به طرفش آمده و پایش را بلند کرد و به آرامی روی پشت خانم گذاشته و او را با پا ماساژ داد . میتوانستیم ترس را در چهره خانم ببینیم ، ولی فیل آنقدر مهربان و با احتیاط رفتار می کرد و مراقب بود که فشار زیادی وارد نکند تا خانم را بترساند . نمایش جالبی بود و همه لذت بردیم و سپس خانم بلند شد و در کنار فیل عکس گرفت و ابراز خوشحالی کرد .

http://s6.picofile.com/file/8216390368/DSC07373.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216390426/DSC07366.JPG

بعد از آن نوبت مرد انگلیسی شد و او نیز همانند خانم ولی به پشت و برعکس خانم خوابید . فیل طرف او آمد و با خرطومش شکم و بدن او را قلقلک داد و مرد فقط می خندید . این نمایش نیز جالب بود .

http://s6.picofile.com/file/8216390576/DSC07368.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216390534/DSC07370.JPG

در پایان نوبت مرد روس شد و او را به صفحه ای بستند و بین دستها و پاهای او بادکنکی گذاشتند و بچه فیلی را به او نشان دادند که بازی دارت انجام می داد و از دور هدف را نشانه گیری می کرد و با دارت نوک تیز به هدف نشانه می گرفت . متاسفانه فقط یکی از دارت ها به هدف خورد و بقیه خطا رفتند . مرد که خیلی ترسیده بود و ترس در چهره اش مشهود بود و حتی می خواست انصراف دهد که مربی او را قانع کرده و نگه داشت . سپس چشمهای او را بستند و همه نگران بودیم که چه بلایی سر او بیاید . ناگهان فیل کوچک به آرامی صحنه را ترک کرد و یک فیل بزرگ آمد و دارت بزرگی که نوک تیز نداشت به او دادند . سپس فیل با خرطومش بادکنکها را نشانه گرفت و با هر ضربه یکی از آنها را ترکاند . همه با خیال راحت فریاد کشیدند و فیل را تشویق کردند و سپس چشمهای مرد را باز کردند .

http://s3.picofile.com/file/8216304392/DSC07377.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216304542/DSC07380.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216304618/DSC07383.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216304768/DSC07385.JPG

در آن لحظه تصور می کردم اگر من به جای آن مرد بودم تا بحال سکته کرده بودم . در اینجا هم استرس زیادی به ما وارد شد ولی جالب و پر هیجان بود .

در کل نمایش بسیار زیبایی بود . همه لذت بردیم . پس از خداحافظی فیلها و تمام شدن نمایش به پایین رفتیم و با آنها عکس گرفتیم و به آنها موز دادیم . تجربه جالبی بود زمانی که موزها را از دست ما با خرطومشان می گرفتند و به سمت دهانشان می بردند .

http://s6.picofile.com/file/8216304950/DSC07399.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216305076/DSC07400.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216305350/DSC07421.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216305442/DSC07426.JPG

پس از آن از محوطه نمایش فیلها خارج شدیم . در جای جای باغ وحش زیبا عکس و فیلم به یادگار گرفتیم . چند مغازه کوچک در محوطه باغ وحش بودند که یکی از آنها مجسمه های آهنی مانند موجودات فضایی و آدم آهنی و ... که در فیلمهای ترسناک و تخیلی دیده بودیم ، می فروخت و سایر مغازه ها مجسمه هایی از حیوانات که خیلی زیبا بودند . از یکی از مجسمه ها که زرافه بود و بسیار فانتزی و زیبا بود ، خیلی خوشم آمد و می خواستم خریداری کنم که به خاطر ابعاد بزرگ و احتمال شکستن گردن و جا نشدن در چمدان ، از خرید آن منصرف شدم .

وقتمان تقریبا تمام بود و باید به مسیر خروج می رفتیم ، چرا که ممکن بود بقیه افراد را منتظر نگه داریم و باید قوانین گروه را رعایت می کردیم . با عجله در مسیر بازگشت قدم گذاشته و خودمان را به بقیه همسفران هم وطنمان رساندیم ، ولی هنوز خیلی ها نرسیده بودند و مجبور شدیم حداقل نیم ساعت به خاطر بقیه منتظر بمانیم .

در خروجی باغ وحش مجسمه ها و معابد جالبی وجود داشت که در عکس می بینید .

http://s3.picofile.com/file/8216305668/DSC07438.JPG

سرانجام در ساعت 1:30 ظهر برای صرف ناهار به رستوران رفتیم و مشابه روزهای قبل نتوانستیم غذایی خوب و دلخواه بخوریم . من که بیشتر از مایعات و بخصوص آب استفاده می کردم و نمی توانستم به راحتی غذاهای آنجا را بخورم .


رفتن به مراکز خرید :

سرانجام در ساعت 2:30 به طرف هتل حرکت کردیم و قرار بود بعد از ظهر به بازدیدهای دیگر برویم . با توجه به نداشتن فرصت کافی جهت رفتن به بازار ، ما در خیابان نزدیک هتل پیاده شده و قبل از رفتن به هتل تصمیم گرفتیم به بازار برویم . به بازار بیگ سی ( Big C )رفتیم . بازارها تا ساعت 10 یا 11 شب باز هستند و ما در این بازار که اجناس زیبا و قیمتهای مناسبی داشت مقداری خرید کردیم .

آنقدر پیاده روی کرده بودیم که پاهایمان درد گرفته بود و پس از مشورت با هم ، تصمیم گرفتیم به یکی از مراکز ماساژ ، جهت ماساژ پا برویم . ناگفته نماند که در تایلند به خصوص شهرهایی کوچک مثل پاتایا که گردشگران زیادی را پذیراست ، در هر چند قدم یک مرکز ماساژ وجود دارد که با استفاده از روغن مخصوص و انواع روشها ، کار ماساژ درمانی را انجام می دهند . مثلا قیمت ماساژ پا حدود 300 بات ( 30 هزار تومان ایران ) و ماساژ کل بدن در حدود 600 بات ( 60 هزار تومان ) می باشد .

ماساژ پا خیلی جالب بود و همه ما همزمان بر روی صندلی های مخصوص راحتی نشسته و سه نفر همزمان کار ماساژ را انجام دادند . بعد از ماساژ چنان راحت و سبک شده بودیم که می توانستیم کیلومترها راه برویم . به هر حال باید به هتل برگشته و برای برنامه های شب آماده می شدیم .

در هتل کمی استراحت کرده و دوش گرفتیم و در ساعت 6:30 عصر بود که مجددا به لابی رفته و منتظر ماشین شدیم .

 

بازدید از موزه نقاشی های سه بعدی :

موزه نقاشی های سه بعدی پاتایا ( Art in Paradise Museum ) ، موزه ای بزرگ با داشتن چندین سالن است که بر روی تمام دیوارها و گوشه های این سالن ها نقاشی هایی حرفه ای و طبیعی و زیبا کشیده شده و این نقاشی ها به طرزی هنرمندانه و با ابعاد واقعی بر روی دیوارها خودنمایی می کنند . زمانی که وارد سالنها می شویم ، دوست داریم با تک تک این نقاشی ها عکس بگیریم . بعضی از آنها طوری هستند که در ابتدا مفهوم خاصی ندارند و بعد از گرفتن عکس و دیدن عکس متوجه مفهوم آن می شویم .

http://s6.picofile.com/file/8216311134/t07_1.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216312368/art_in_paradise_pattaya_01.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216377826/art_in_paradise_pattaya_101_preview.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216334618/DSC08406.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216334792/DSC08410.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216305826/DSC07460.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216390084/20140321_200819.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216312268/20140321_202111.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216334542/20140321_203927.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216377768/20140321_201316.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216391942/20140321_200708.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216392042/20140321_201505_1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216392134/20140321_201914_1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216392200/20140321_202933.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216390234/20140321_203109.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216390134/20140321_202209_1.jpg

ساعت 7 همه گروه وارد موزه شدیم . موزه خیلی شلوغ بود و برای گرفتن هر عکسی باید مدتی صبر می کردیم و نوبت می گرفتیم . متاسفانه بدون اینکه حواسمان باشد ، ظهر که به هتل رفته بودیم گوشی و دوربین ها را به شارژ نزده بودیم و در اواسط موزه بودیم که شارژ دوربین ها و گوشی تمام شد و نتوانستیم به طور کامل از همه نقاشی ها عکس تهیه کنیم . با توجه به اینکه آدرس موزه در خیابان کنار هتل بود در همانجا تصمیم گرفتیم در اولین فرصت مجددا به موزه بیاییم و از سایر قسمتها نیز عکس تهیه کنیم .

بقیه قسمتها را تماشا کرده و برای عکاسی نشان کردیم و سپس به همراه بقیه از موزه خارج شدیم . ساعت 9 شب بود و حدود 1 ساعت تا شروع نمایش بعدی که شو آلکازار بود زمان داشتیم .

 

شو آلکازار ( Alcazar Show ) :

به همراه گروه و ستار ( لیدر ) به طرف محل برگزاری شو آلکازار رفتیم . محل جالبی بود و در ابتدای ورودی مجسمه های زیبایی از زنان در حال رقص گذاشته شده بود .

http://s3.picofile.com/file/8216299450/alcazar_28.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299842/alcazar_pattaya.jpg

وارد سالن شدیم و خوشبختانه بلیط ما VIP بوده و بر روی اولین ردیف صندلی های سالن نشستیم . راس ساعت 10 چراغها خاموش شده و نمایش شروع شد . اولین نمایش ، رقص تایلندی بود که در آن کلمه آلکازار زیاد به کار می رفت و میشد حدس زد که مفهوم آهنگ آن معرفی آلکازار و نمایش بود .

http://s3.picofile.com/file/8216335042/pty_alcazar03.jpg

می توانم به جرات بگویم که شو آلکازار ، زیباترین نمایشی بود که دیدم . از قبل تعریف آن را از هموطنانی که در هتل و یا در گروهها همراه ما بودند شنیده بودیم و بی صبرانه منتظر تماشای آن بودیم . مدل لباسهای به کار رفته برای رقاصان ، صحنه ها و تغییر صحنه ها به صورت پرده های سه بعدی و نورپردازی آن واقعا زیبا و هنرمندانه بود . با توجه به اینکه دوربین دیجیتال و گوشی های موبایلمان شارژ نداشتند ، عکس هایی که از نمایش می گذارم از روی فیلم گرفته شده و به همین خاطر از کیفیت مناسبی برخوردار نیست .

http://s3.picofile.com/file/8216298592/alcazar_1.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216298618/alcazar_2.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298650/alcazar_3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298726/alcazar_4.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298850/alcazar_6.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299434/alcazar_27.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299500/alcazar_29.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299792/alcazar_49.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216299942/alcazar_show.jpg

در طول نمایش تعدادی زیادی از هنرمندان زن و مرد بر روی صحنه آمده و رقص های زیبایی از انواع زبانها و ملیت ها اجرا کردند و در هر رقص ، فرهنگ و لباس و نوع رقص آن کشور رعایت شده و به نحو احسن اجرا می شد . هر آهنگی که پخش میشد ، افرادی از آن کشور که در سالن حضور داشتند با شدت و فریاد تشویق می کردند . مثلا در رقص هندی ، هندیان که تعدادشان نیز کم نبود با شدت به تشویق پرداختند و یا رقص کره ای و آهنگ معروف «Gangnam Style  » که به جز کره ای ها ، برای همه دنیا معروف است و کل سالن را به وجد آورده و همه حاضرین شروع به تشویق کردند . از دیگر رقص ها ، رقص چینی ، ژاپنی ، عربی و ... بود .

http://s6.picofile.com/file/8216299234/alcazar_20.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299250/alcazar_22.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216299876/Alcazar_Cabaret_Show_Pattaya3.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299126/alcazar_19.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299192/alcazar_18.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299100/alcazar_16.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298968/alcazar_12.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216298992/alcazar_13.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216298792/alcazar_8.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298884/alcazar_9.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298934/alcazar_11.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299326/alcazar_25.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216299368/alcazar_26.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216300842/central_trip3_2.jpg

در اواسط برنامه بود که یک دفعه صحنه تغییر کرده و آهنگ ایرانی پخش شد . آهنگی از خواننده کشورمان لیلا فروهر به نام « قسم به جون تو » که هنرمندان با لباسهای سنتی ایرانی بر صحنه حاضر شدند و پوشیده ترین لباسی بود که در این نمایش بر تن هنرمندان شاهد بودیم .

نمی توانم شور و حال آن لحظه را توصیف کنم . تا کسی خود در آن محل حضور نداشته باشد و به چشم خود آن لحظه ها را نبیند ، نمی تواند آنرا درک کند که شنیدن آهنگی از کشورش آن هم با نشان دادن فرهنگ و سنت و لباس وطنش چقدر زیبا و دل انگیز است .

http://s6.picofile.com/file/8216299026/alcazar_14.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216299076/alcazar_15.jpg

بعد از آن نمایشی همراه با رقص که مفهوم آن دزدی از یک موزه بود اجرا شد که زیبا بود و در پایان نمایش که اصلا دوست نداشتیم تمام شود همه هنرمندان با لباسهای عجیب و پرهایی که به لباسهایشان وصل بود ، بر روی صحنه آمده و ادای احترام کردند و اعلام شد که هنرمندان در خیابان و جلوی محل اجرای نمایش حضور داشته و تماشاچیان می توانند با آنها عکس بگیرند . ما همچنان مشکل نداشتن شارژ دوربین داشتیم و نتوانستیم عکس بگیریم . ولی فیلم کامل از نمایش با دوربین هندی کم گرفتیم که در آنجا بردن هندی کم ممنوع بود ، ولی با اصرار و خواهش زیاد و نشان دادن دوربینهای بدون شارژ مسئولین را مجبور به پذیرش کرده و موفق به گرفتن فیلم کل نمایش شدیم .

http://s3.picofile.com/file/8216299576/alcazar_32.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299526/alcazar_31.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299626/alcazar_40.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299900/alcazar23.jpg

در بیرون از سالن و در گوشه خیابان ، شور و حالی برپا بود . همه حاضرین در نمایش ، برای گرفتن عکس با هنرمندان صف کشیده بودند و آنها هم در ژستها و لباسهای رنگارنگ از هر فرد 100 بات ( 10 هزار تومان ) گرفته و یک عکس می گرفتند .

http://s3.picofile.com/file/8216298518/alc_33.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216299600/alcazar_33.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216298550/alc_34.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216299818/alcazar3.jpg

بعد از اجرای نمایش که واقعا همه از آن لذت برده بودیم به هتل برگشتیم و دیدیم فستیوال موسیقی شروع شده و خیابان ساحلی که دقیقا در روبروی هتل ما بود پر از ازدحام و صداهای موسیقی است .

سریعا به هتل رفتیم که شام بخوریم و برای دیدن فستیوال به خیابان برویم . مشغول خوردن شام بودیم که صدای آتش بازی شنیدیم و به تراس رفتیم . مراسم افتتاحیه فستیوال بود که بسیار زیبا بود ، آتش بازی به تعداد زیاد ، به طوریکه آسمان پر از نورهای رنگی شده بود . نمی دانم چطور شام را خورده و لباس عوض کردیم و از هتل خارج شدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216305892/DSC07461.JPG

 http://s6.picofile.com/file/8216308634/DSC07544.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216377942/atash_5.jpg



رفتن به فستیوال موسیقی :

سه نفری با عجله به خیابان رفتیم . در هر گوشه ای دستفروشان بساطی و غرفه ای درست کرده بودند و اجناسشان را می فروختند . در پیاده رو و ساحل در هر گوشه ای انواع ماشین های گران قیمت که در داخل و پشت آنها سیستمهای صوتی و تصویری بسته شده بود که واقعا دیدنی بود . در جلو هر اتومبیل ، خانمی تایلندی ایستاده و یا مشغول رقصیدن بر روی ماشین بود که به طور رایگان با مردم و توریستها عکس می گرفتند .

http://s3.picofile.com/file/8216306018/DSC07463.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216306368/DSC07480.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216306484/DSC07467.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216306118/DSC07475.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216306634/DSC07495.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216308918/DSC08050.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216309076/DSC08060.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216309126/DSC08066.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216310150/DSC08102.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216309234/DSC08085.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216309684/DSC08072.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216310326/DSC08117.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216306700/DSC07498.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216306784/DSC07500.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216307084/DSC07501.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216309300/DSC08065.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216307134/DSC07503.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216307150/DSC07504.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216309518/DSC08071.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216307892/DSC07525.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216309934/DSC08077.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216306550/DSC07484.JPG

ما نیز با چند نفر از مدل ها و خانمهای آنجا عکس گرفتیم و همینطور که به تماشای مردم و برنامه ها و جشن ها مشغول بودیم ، با خود می گفتیم که مردم در همه دنیا ، انواع جشن ها و فستیوالها را برگزار کرده و از فرصتی برای شادی و خوشگذرانی استفاده می کنند ، ولی ما جوانان ایرانی هیچ نوع تفریح و خوشی نداریم و در آنجا بود که به جوانهای ایرانی که به وفور در تایلند دیده می شدند ، حق دادم .

در طول مسیر بازارهای خیابانی و شب بازار هم برپا بود و در کنار تماشای برنامه های متنوع فستیوال ، مردم خرید نیز می کردند .

http://s6.picofile.com/file/8216308700/DSC07541.JPG

همینطور که مسیر خیابان را ادامه میدادیم و از شادی مردم و آهنگ ها و دیدن آن همه زرق و برق و صدا لذت می بردیم ، به محل کنسرت خیابانی رسیدیم . در کل مسیر ، در دو جا کنسرت برگزار شده بود که مدتی در هر کدام توقف کرده و به تماشا پرداختیم .

در قسمتی از خیابان سکوی بزرگی گذاشته شده و صفحه نمایش بسیار بزرگی همانند سالن های بزرگ کنسرت گذاشته شده و چند نفر از خوانندگان تایلندی مشغول اجرای موسیقی بودند . کنسرتی رایگان که همه مردم می توانستند از آن استفاده کنند و همه به حالت ایستاده بوده و همراه با موسیقی ، می رقصیدند و لذت می بردند . صحنه هایی وصف نشدنی و فوق العاده زیبا بودند که خوشحال بودیم ابتدا اقامت در پاتایا داشتیم و توانستیم در این فستیوال شرکت کنیم .

http://s6.picofile.com/file/8216308200/DSC07530.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216308418/DSC07534.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216308300/DSC07531.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216308368/DSC07532.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216308492/DSC07536.JPG

از محل اجرای کنسرت خارج شده و به ادامه مسیر پرداختیم . در بین راه باز هم اتومبیل ها و کنسرت دیگری دیدیم و به تماشا ایستادیم . شبی رویایی و فراموش نشدنی بود و همه چیز عالی بود . فقط یک مسئله ما را آزار میداد و آن بوی نامطبوعی بود که در هوای گرم و شرجی ساحل ، در فضا پخش بود و مربوط به انواع غذاها و تنقلاتی بود که مردم خریداری کرده و در حین راه رفتن ، از آنها می خوردند . در طول راه غرفه های زیادی وجود داشت که حاوی تنقلات چندش آوری شامل انواع حشرات مانند سوسک ، ملخ ، عقرب ، کرم ، جیرجیرک و ... بود که در همان غرفه تفت داده شده و در آبی کثیف و سیاه رنگ جوشانده می شدند و در پاکت های کاغذی ریخته و به مردم می فروختند - شبیه به آجیل که ما در ایران خریداری کرده و از هر نوع آن مقداری می خریم و در طول راه از آن استفاده می کنیم و از جمله غذاهای بدبو و چندش آور دیگر انواع موجودات دریایی مثل خرچنگ و اختاپوس و ... بود که آنها را به سیخ کشیده و تفت می دادند و همانطور با سیخ چوبی آن به مردم می فروختند .

http://s3.picofile.com/file/8216299992/DSC07158.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216300592/DSC07166.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216300676/DSC07159.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216300718/DSC07167.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216310368/img_2224.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216300800/DSC07210.JPG

یکی دیگر از مواردی که باعث به وجود آمدن این بوی بد در فضا شده بود ، خوکچه های هندی بود که بر روی سیخ و توری پهن شده و کباب شده بودند و به صورت تکه تکه از آن جدا کرده و می فروختند .

http://s6.picofile.com/file/8216307334/DSC07507.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216307700/DSC07508.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216307476/DSC07509.JPG

آنقدر این بو در فضا زیاد بود که در  زمان رد شدن از جلوی غرفه ها باید جلوی بینی را می گرفتیم ، با این حال من حالت تهوع گرفته بودم و تحمل آن فضا را نداشتم . هوای گرم و شرجی آنجا با این بوها باعث اشباع شدن هوا و اذیت شدن مردمی میشد که به این بوها عادت نداشتند . هر چه زمان ماندن ما در آن فضا بیشتر میشد ، تحمل من نیز تمام میشد و از خواهر و شوهر خواهرم خواستم که به هتل برگردیم . آنها هم اذیت بودند و پذیرفتند و مسیر را برگشتیم و وقتی به هتل رسیدیم ساعت 2 شب بود . حتی در آسانسور نیز بوی آن غذاهای وحشتناک به مشام میرسید و خیلی اذیت شدیم . به هر حال به اتاق وارد شدیم و توانستیم به راحتی تنفس کنیم . از شدت خستگی خیلی زود خوابمان برد .


روز چهارم سفر - پاتایا

ساعت 8 صبح بیدار شده و آماده شدیم و در ساعت 8:30 از اتاق خارج شدیم و به رستوران رفتیم . در رستوران باز هم همان غذاهای تکراری را خوردم و ساعت 9 به لابی آمده و سپس به سر خیابان رفتیم تا به ماشین سوار شویم . ماشین با کمی تاخیر آمد و در مسیر راه به دنبال سایر هموطنان در هتلهای دیگر رفتیم و و بعد به طرف باغ استوایی نانگ نوچ حرکت کردیم .

 

بازدید از باغ استوایی نانگ نوچ :

 باغ نانگ نوچ ( Nongnooch Tropical Garden ) در 18 کیلومتری جنوب پاتایا قراردارد . این باغ زیبا ، مملو از انواع گل های ارکیده ، نخل های زیبا ، گیاهان تزیین شده و گل های گوناگون از نقاط مختلف جهان است .

آخرین نفری که در ماشین به جمع ما ملحق شد ، دختری تایلندی بود که به گفته ستار لیدر و راهنمای ما در باغ بود . نام استعاری او سارا بود و کمی زبان فارسی یاد گرفته بود ، ولی با لهجه جالبی صحبت می کرد . حدود ساعت 10 بود که به باغ زیبای نانگ نوچ رسیدیم . سارا ما و دیگر هموطنانمان را راهنمایی می کرد و در هر قسمت توضیحاتی میداد و با ما چند عکس گرفت .

http://s6.picofile.com/file/8216065576/DSC07642.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216065450/DSC07634.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216065350/DSC07637.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216066076/DSC07638.JPG

در مورد میوه های جالب و زیبایی که در خیابانها ، هایپرمارکتها و حتی بر روی درختان میدیدیم ، از سارا سئوال کردیم و او گفت که بعضی از آنها خیلی خوشمزه هستند و برخی از آنها را به راحتی نمی توان خورد . مثلا از نارگیل خیلی تعریف کرد و گفت برای تقویت معده خوب است ، ولی میوه ای به نام durian که اصطلاح فارسی آنرا نمیدانست و طعم خاصی دارد و معده را اذیت می کند . و گفت حتی خودش آنرا دوست ندارد .

از دیگر میوه هایی که از نظر سارا جالب بود ولی می گفت که بعید می دانم شما از آنها خوشتان بیاید ، میوه دراگون یا اژدها بود که شکل جالبی داشت و قبلا آنرا در میوه فروشی ها دیده بودیم و فقط اسمشان را نمی دانستیم . میوه رامبوتان ( rambutan ) که شبیه اسباب بازی یو یو و میوه گرد پشمالویی بود و میوه ستاره ( star fruit ) که به وفور بر روی درختان دیده میشدند و ظاهر زیبایی داشتند . با تعاریف سارا ، علاقمند شده بودیم که طعم آن میوه ها را بچشیم .

در اینجا چند عکس و نام بعضی از میوه های تایلندی را می گذارم که قبلا در مورد آنها توضیحات مختصری داده شد . اولین عکس ها مربوط به درخت و میوه استار ( ستاره ) است .

http://s6.picofile.com/file/8216251876/Balingbing.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216252050/IMG_8576.jpg

دومین عکس مربوط به درختچه و میوه دراگون ( اژدها ) است که شکل آن شبیه آتش و داخل آن سفید دانه دار است .

http://s3.picofile.com/file/8216263784/b4542d88717dcc64cd18b0f5d2f2a5bc.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216251942/dragon_fruit.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216252584/Dragon_Fruit.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216252176/thai_dragon_fruit_slices_1024x543.jpg

عکس بعدی مربوط به میوه رامبوتان است .

http://s3.picofile.com/file/8216252234/ThaiFruitRambutan.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216252300/rambutan_held_thailand.jpg

عکس های بعد ، نمونه ای از میوه دوریان durian است .

http://s3.picofile.com/file/8216252534/Durian_in_market_3.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216252442/Durian_Film_by_Les_Blank.jpg

عکس بعد مربوط به میوه jack fruit است .

http://s6.picofile.com/file/8216252384/Jackfruit.jpg

و بالاخره عکس نارگیل تازه که در بازارها عرضه می شود :

http://s3.picofile.com/file/8216252634/LifeStyled_Phuket_Thailand_Travel_24.jpg

بعد از صحبت با سارا و گرفتن اطلاعات در خصوص میوه ها و بعضی آداب و رسومات و اصطلاحات تایلندی ، مشغول بازدید و تماشای باغ زیبای نانگ نوچ شدیم .

نانگ نوچ ، باغی پر از گلهای زیبا ، درختان جالب و عجیب و زیبا بود . این باغ شامل چند قسمت بود که برای توریستها و بازدیدکنندگان بسیار جالب و دیدنی بود . باغ استوایی پر از درختان و گلهای زیبا ، باغ وحش و استفاده از ماکت های حیوانات و پرندگان مختلف ، موزه و خانه های سنتی به سبک تایلندی ، سالن اجرای نمایش سنتی تایلندی ، محوطه ای باز که در آن نمایش فیل ها برگزار می شد ، قسمتی که مخصوص گرفتن عکس درست شده بود و همه از کوزه ها و گلدانهای سفالی درست شده بودند ، موزه ماشینهای قدیمی و مسابقه ای و حتی محوطه ای برای فیل سواری و ...

متر به متر این باغ دیدنی و جالب بود . ابتدا که وارد باغ شدیم ، از دیدن آن همه گلهای زیبا و درختچه های تزئینی زیبا بر سر شوق آمدیم و بساط عکس و فیلم را برپا کردیم .

http://s3.picofile.com/file/8216065734/DSC07648.JPG

کمی جلوتر رفتیم و از پلی عبور کردیم که در دور تا دور آن درختان استوایی بلند و سر به فلک کشیده با برگهای بزرگ و باریک و سوزنی ، ما را احاطه کرده بودند . مناظر بسیار زیبا بودند و توصیف کردن آن بسیار سخت است . هر مقدار از زیبایی این باغ تعریف کنم باز هم جا برای تعریف دارد .

http://s3.picofile.com/file/8216065918/DSC07654.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216066218/DSC07656.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216066384/DSC07661.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216066442/DSC07662.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216066550/DSC07663.JPG

به قسمتی رسیدیم که در زیر پلی که بر روی آن بودیم ، فیلها در حال عبور بوده و مردم بر روی آنها نشسته و سواری می گرفتند . سارا پرسید اگر بخواهید فیل سواری کنید باید در صف بایستید و صف طولانی است .

http://s3.picofile.com/file/8216067700/DSC07695.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216067492/DSC07690.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216067618/DSC07691.JPG

پس از آن به قسمتی رسیدیم که ماکت ها و مجسمه هایی از انواع حیوانات مثل لاک پشت های بزرگ و فلامینگو در دل فضای سبز زیبای باغ دیده میشد و کنار آنها رفته و عکس گرفتیم .

http://s3.picofile.com/file/8216066868/DSC07669.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216067084/DSC07680.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216067300/DSC07681.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216067450/DSC07689.JPG

در قسمت دیگر مجسمه های جغد ، میمون ، پنگوئن ، راکن ، زرافه و ... بود که با آنها هم عکس گرفتیم .

http://s3.picofile.com/file/8216068284/DSC07731.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216068384/DSC07742.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216068842/DSC07743.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216068734/DSC07749.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216069018/DSC07751.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216069150/DSC07756.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216072550/DSC07812.JPG

به سالنی رسیدیم که سارا گفت موزه است و از چند پله بالا رفته و وارد سالن شدیم . خیلی زیبا و هیجان انگیز بود . به خصوص برای آقایان که عاشق ماشین هستند و می دیدیم که چطور آقایان محو تماشای ماشینها و عکس گرفتن از آنها هستند . ماشین های قدیمی و جدید . ماشینهای مخصوص مسابقات رالی و ... که هر کدام زیبایی خاصی داشتند . از پله ها پایین رفتیم و وارد محوطه روباز شدیم که در آنجا جیپها و ماشینهای بزرگی با لاستیکهای خیلی بزرگ گذاشته شده بود که بسیار جالب بود .

http://s6.picofile.com/file/8216069326/DSC07762.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216069442/DSC07764.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216069568/DSC07766.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216069634/DSC07767.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216070268/DSC07782.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216070218/DSC07779.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216070034/DSC07777.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216069900/DSC07778.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216069700/DSC07768.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216070500/DSC07781.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216070326/DSC07776.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216070618/DSC07790.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216071876/DSC07804.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216071584/DSC07803.JPG

بعد از بازدید از ماشینها و گرفتن عکس از آنها ، به قسمتی رسیدیم که معبد بزرگی در بالا بوده و چندین معبد کوچک به سبک ساختمانهای تایلندی ، در محوطه باغ آن قرار داشتند . ساختمانهای تایلندی بسیار زیبا هستند و با آنها چند عکس گرفتیم .

http://s3.picofile.com/file/8216062776/1157835147.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216062634/8389057_orig.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216067800/DSC07702.JPG

پس از آن به قسمت دریاچه مصنوعی رفتیم که افرادی در آنجا مشغول ماهیگیری بودند و مدتی به تماشای آنها نشستیم و مجددا راهی شدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216071976/DSC07808.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216072700/DSC07828.JPG

به قسمت نمایش حیوانات رسیدیم . در آن قسمت محوطه بزرگی بود که مخصوص نمایش فیلها بود ، در بین تماشاچیان نشستیم و منتظر شروع نمایش شدیم . مشابه نمایش فیلها که روز قبل در باغ وحش ببرها دیده بودیم ، فیل ها به ترتیب و پشت سر هم وارد شدند و ادای احترام کردند . در بین آنها 3 بچه فیل کوچک بود که کوچکترین آنها خیلی بامزه بود و همه کارها را برعکس انجام میداد و شیطون بود . از همه جالبتر همان فیل کوچک بود که همه را می خنداند . فیلها در این نمایش ها فوتبال ، بسکتبال و دارت بازی کردند . دوچرخه سواری کردند و رقصیدند . در قسمتی برای اجرای برنامه ها ، از بین تماشاچیان حاضر انتخاب می کردند . در قسمتی فیلها نقاشی روی بوم کشیدند که به قیمت بسیار بالایی در همانجا به فروش رسید . در کل نمایش بسیار جالب و دیدنی بود .

http://s3.picofile.com/file/8216064126/DSC07606.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216064326/DSC07611.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216064418/DSC07610.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216064526/DSC07614.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216064676/DSC07615.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216064800/DSC07617.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216064942/DSC07620.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216065042/DSC07626.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216065126/DSC07630.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216065218/DSC07631.JPG

در پایان نمایش ، خیلی از تماشاچیان با پرداخت هزینه ای سوار بر خرطوم فیلها شده و عکس گرفتند . من دوست داشتم با آنها عکس بگیرم ولی مجتبی مانع شد و گفت : « تو چاق هستی و خرطوم فیل بیچاره به دور کمرت نمی رسد و نمی تواند تو را بلند کند ... » به هر حال من را منصرف کردند و با ناراحتی مجبور شدم به دنبال آنها به قسمت بعدی بروم .

http://s6.picofile.com/file/8216064200/DSC07603.JPG

قسمت بعد نمایش سنتی و رقص تایلندی بود  . سالن و محوطه بزرگی در دو طبقه بود که ما به طبقه دوم رفته و از بالا به تماشای نمایش نشستیم . در نمایش چند رقص سنتی تایلندی انجام شد که جالب بود هر چند که به شو آلکازار نمی رسید و سپس چند نمایش اجرا شد که زبان و مفهوم آنها را متوجه نمی شدیم و فقط فهمیدیم که مفهوم جنگ بین امپراطورها بود که با فیل و سلاح های جنگی به جنگ می رفتند و دو فیل جنگی بزرگ وارد سالن شدند و فیلبانان با شمشیر می جنگیدند . در کل نمایش جالبی بود .

http://s6.picofile.com/file/8216062834/3446390704.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216063450/DSC07575.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216063284/DSC07563.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216063184/DSC07564.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216063634/DSC07582.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216063876/DSC07583.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216063818/DSC07585.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216063676/DSC07579.JPG

بعد از آن نمایش دیگری اجرا شد که مسابقه بوکس و ... بود که خیلی جالب نبود ولی از آن عکس و فیلم گرفتیم .

http://s3.picofile.com/file/8216063342/DSC07566.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216063392/DSC07565.JPG

هوا در آن روز خیلی گرم بود و حدود 35 درجه بر روی موبایلم درج شده بود . در طول مسیر بیشتر آب می خوردیم و از شدت گرما و شرجی بودن هوا ، لباسها به تنمان چسبیده بودند .

بعد از خارج شدن از سالن نمایش به منطقه دیگر رفتیم که چند ببر به همراه صاحبانشان بر روی سکوها خوابیده بودند و با زنجیر کوتاهی به سکو بسته شده بودند . افراد زیادی نیز در اطراف دیده می شد که با آنها عکس می گرفتند . ما نیز به طرف آنها رفتیم و مدتی ایستادیم و بقیه را تماشا کردیم و سپس تصمیم گرفتیم که خودمان نیز عکس یادگاری بگیریم . برای هر نفر حدود 200 بات ( 20 هزار تومان ) هزینه کرده و با دوربین خودمان با ببر عکس گرفتیم . تجربه جالب و ترسناکی بود و با اینکه ببر با زنجیر کوتاهی بسته شده بود ، ولی باز هم لحظه ای که خسته شده و حرکت می کرد و یا جابجا میشد ، خیلی وحشتناک بود .

http://s6.picofile.com/file/8216063918/DSC07594.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216094900/DSC07590.JPG

پس از عکس گرفتن با ببرها به قسمتی رفتیم که مخصوص گرفتن عکس بود و اشکال مختلفی را با گلدان ها و کوزه های سفالی ساخته بودند که جالب و زیبا بود و در کنار آنها چندین عکس گرفتیم . در این قسمت افراد دیگری نیز با ببرها و یا طوطی هایشان منتظر مشتریان عکس گرفتن نشسته بودند .

http://s6.picofile.com/file/8216073726/DSC07842.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216072818/DSC07830.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216072892/DSC07831.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073026/DSC07833.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073192/DSC07835.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073334/DSC07836.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073434/DSC07837.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216073626/DSC07843.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073842/DSC07854.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216073950/DSC07845.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216074218/DSC07869.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216074326/DSC07875.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216074400/DSC07879.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216074534/DSC07882.JPG

ساعت حدود 1:30 ظهر بود و هوا بسیار گرم بود . به خروجی باغ رسیده بودیم که صبر کردیم تا بقیه گروه هم جمع شوند و حرکت کنیم . در آنجا نیز از درختان عجیب و جالب آنجا عکس گرفتیم . در کل باغ بزرگ نانگ نوچ ، واقعا زیبا و جالب بود و از دیدن آن همه زیبایی و تجربیات جدید و جالب ، لذت بردیم . روز خوبی بود و واقعا به ما خوش گذشته بود .

http://s6.picofile.com/file/8216074584/DSC07889.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216074776/DSC07891.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216074992/DSC07897.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216074892/DSC07894.JPG

بالاخره هموطنان ما از راه رسیدند و سوار ون شدیم و به طرف هتل به راه افتادیم . در خیابان منتهی به هتل از ماشین پیاده شده و به بازار رفتیم . در خیابان ابتدا چشممان به مکدونالد افتاد و برای خوردن ناهار به آنجا رفتیم . بعد از چند روز یک غذای دلچسب خوردیم و بعد به بازار رفتیم . این بار به مراکز خرید اوت لت Outlet و کارفور Carrefourرفتیم که بازار کارفور از نظر اجناس و قیمتها مشابه بازار بیگ سی  Big C بود و توانستیم اشیاء و لباس برای سوغاتی از آنجا تهیه کنیم .  

البته در کل قیمتها مناسب بودند ، ولی ما شنیده بودیم که برای خرید کردن در تایلند ، بانکوک بهتر است و بیشتر خریدهایمان را برای بانکوک گذاشته بودیم . با این حال نمیشود از دیدن بازارها گذشت و از هر فرصتی برای این کار استفاده می کردیم .

بعد از آن به هتل برگشتیم تا کمی استراحت کنیم و برای بعد از ظهر آماده شویم . قرار بود عصر آن روز به معبد بزرگ چوبی برویم .

 

بازدید از معبد چوبی ( خانه مقدس حقیقت ) :

ستار تماس گرفت و گفت با راهنما هماهنگ کرده و قرار است ما را به معبد چوبی ببرد و ساعت 5:30 آماده باشیم . و ما در ساعت گفته شده در لابی به انتظار راهنما نشستیم . این بار راهنما با ماشین سواری به دنبال ما آمده بود و مسافرین فقط ما سه نفر بودیم .

سوار ماشین شدیم و راهنما برایمان توضیحاتی داد . راهنما تایلندی بود و فارسی صحبت می کرد . اسم مستعار ایرانی نداشت و به همین دلیل اسمش در ذهنم نمانده است .

بعد از مدتی به محوطه سرسبز و زیبایی رسیدیم . نزدیک غروب بود و هوا بسیار مطبوع و بارانی . از گرمای هوا که ظهر شاهد آن بودیم کاسته شده بود و هوا بسیار تمیز و خوب بود . البته مشکل اینجا بود که معبد در ساحل دریا بود و زمینها به خاطر باران خیس و گلی شده بودند .

از محوطه و لابلای درختان عبور کردیم و از پله هایی زیبا پایین آمدیم .

http://s6.picofile.com/file/8216244826/DSC07902.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216244976/DSC07903.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216245084/DSC07907.JPG

به نیمه های راه پله ها رسیدیم که چشممان به معبد افتاد . واقعا زیبا و با عظمت بود . آنقدر زیبا که از دیدن آن مات و مبهوت می ماندیم . از همین دور مشخص بود که در هر قسمت آن مجسمه های چوبی و نمادهای تایلند گذاشته شده و سقف آن پر از انواع نمادها بود . از اژدها گرفته تا شیر و انواع خدایان و ... . واقعا جالب و دیدنی بود . دلیل گذاشتن تعداد زیاد عکس از این محل زیبا و دیدنی ، مشکل بودن انتخاب عکسهایی است که بتواند بیانگر گوشه ای از زیبایی آن باشد .

http://s6.picofile.com/file/8216250876/photoSX.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216251242/Sanctuary_of_Truth_001.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216244726/DSC07898.JPG

از پله ها پایین رفته و به سمت معبد حرکت کردیم . هر چه نزدیکتر می شدیم بر زیبایی و ابهت آن افزوده می شد . من که لحظه ای دوربین را آزاد نمی کردم و مرتب در حال گرفتن عکس بودم . راهنما ایستاد و گفت بیایید در مورد معبد کمی توضیح دهم و سپس به داخل آن بروید .

ما کنار راهنما ایستادیم و او در مورد ساخت معبد و مرمت آن توضیح داد و گفت به دلیل انجام پاره ای تعمیرات ، باید برایتان کلاه ایمنی بگیرم تا مشکلی پیش نیاید .

 خانه مقدس حقیقت ( Sanctuary of Truth ) ، بنای چوبی عظیم و با ابهت معبد مانندی است که در شمال پاتایا در کنار دریا واقع است و بلندترین نقطه آن 105 مترارتفاع دارد . این بنا طوری ساخته شده است که در برابر باد و نور آفتاب ساحل دریا مقاوم باشد .

این بنا بر اساس قوه ابتکار و خلاقیت تایلند قدیم ساخته شده و با مجسمه های کنده کاری شده چوبی تزئین شده است . هدف از به کارگیری این مجسمه ها ، استفاده از هنر و فرهنگی بوده است که منعکس کننده دیدگاه قدیم ، دانش کهن و حکمت و فلسفه شرقی است . این موارد سبب می شود که بازدیدکنندگان زندگی کهن ، مسئولیت انسان ، افکار اولیه ، چرخش زندگی ، ارتباط زندگی با جهان و هدف مشترک از زندگی را درک نمایند .

http://s3.picofile.com/file/8216250734/maxresdefault.jpg.

سپس راهنما برایمان کلاه ایمنی گرفت و بر سر گذاشتیم  وارد معبد زیبا شدیم . تمام معبد از چوب ساخته شده بود و مصالح دیگری در آن بکار برده نشده بود . حتی راه پله ها چوبی بودند و در اطراف راه پله ها پر از مجسمه های چوبی زیبا بود . داخل که رفتیم کمی تاریک بود و نور آن از ورودی ها و گوشه های معبد که همانند پنجره بوده و با بیرون ارتباط داشتند تامین میشد .

http://s6.picofile.com/file/8216244584/DSC_0486_001.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216249042/DSC08003.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216249242/DSC08008.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216249634/DSC08015.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216249550/DSC08013.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216245384/DSC07914.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216246376/DSC07927.JPG

در ابتدای ورود ، مجسمه های خانوادگی گذاشته شده بود که احتمالا مربوط به روسای کشور بود و تمام دیوارها و سقف همه از مجسمه های چوبی درست شده بودند . به جرات می گویم که تا آن زمان زیباترین جایی بود که در عمرم دیده بودم و واقعا نمی توانم زیبایی آن را با جملات وصف کنم .

آنچه یک دیدن کند پیراک آن ....    سالها نتوان نمودن با بیان .....

http://s6.picofile.com/file/8216245868/DSC07918.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216246018/DSC07921.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216249518/IMG_5985.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216246100/DSC07924.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216246650/DSC07929.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216247000/DSC07939.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216247342/DSC07956.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216247126/DSC07940.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216247568/DSC07980.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216247650/DSC07983.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216246892/DSC07938.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216246200/DSC07925.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216245734/DSC07917.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216245568/DSC07916.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216247442/DSC07967.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216247242/DSC07941.JPG

به هر قسمت که می رفتیم ، بیشتر از قبل مات و مبهوت و غرق در تماشا می شدیم . تمام معبد را بازدید کردیم و هر جایی که می توانستیم عکس گرفتیم . سپس به بیرون از معبد رفته و از نماها و ابعاد مختلف از آن عکس گرفتیم و در دل به هنرمندان بزرگی که برای ساخت این معبد زحمت کشیده بودند آفرین گفتیم .

http://s3.picofile.com/file/8216248184/DSC07995.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216248626/DSC08000.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216248950/DSC08004.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216247750/DSC07988.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216248100/DSC07997.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216246284/DSC07926.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216248250/DSC07998.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216248026/DSC07993.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216247900/DSC07989.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216248776/DSC08001.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216248826/DSC08002.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216251492/Sanctuary_of_Truth_10.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216249142/DSC08006.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216249734/DSC08027.JPG

سپس راهنما به ما نزدیک شد و گفت اگر دوست دارید شما را به کارگاهی ببرم که کارگران مشغول خلق این آثار زیبا هستند . و ما با خوشحالی پذیرفتیم و به دنبال راهنما به راه افتادیم . کارگاه در همان محوطه بود و به داخل رفتیم . تعداد زیادی خانم و آقا که 90% آنها خانم بودند ، در یک سالن بزرگ بر زمین نشسته و مشغول تراشیدن چوبها و تولید مجسمه های چوبی بودند که آنها را به تعداد زیاد در داخل و خارج معبد دیدیم .

به آنها خسته نباشید گفتیم و ادای احترام کردیم و از آنجا خارج شدیم .

http://s3.picofile.com/file/8216249768/DSC08016.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216249868/DSC08021.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216249692/DSC08014.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216252784/DSC08020.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216249900/DSC08018.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216251342/Sanctuary_of_Truth_03.jpg

http://s6.picofile.com/file/8216250142/DSC08019.JPG

در محوطه اطراف معبد بودیم که چند فیل دیدیم که به همراه فیلبان خود از آنجا عبور کردند . در اطراف معبد دریاچه بود و امکان قایق سواری در آن وجود داشت که خودمان نخواستیم .

http://s3.picofile.com/file/8216250476/DSC08023.JPG

پس از کلی تماشا و گرفتن عکس از معبد زیبا دل کندیم و مجددا از پله ها بالا رفته و سوار ماشین شده و به طرف هتل به راه افتادیم ، ولی من هنوز به آنجا فکر می کردم .

http://s3.picofile.com/file/8216250192/DSC08036.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216250268/DSC08038.JPG

زمانی که به هتل رسیدیم ساعت حدود 8 شب بود و کمی در هتل استراحت کرده و برای رفتن به فستیوال موسیقی و خیابان گردی شبانه آماده شدیم .

ساعت 10 شب بعد از صرف شام که تن ماهی و نان خشک یزدی بود که از ایران با خود آورده بودیم ، برای رفتن به فستیوال آماده شدیم و از هتل خارج شدیم . مدتی در همان خیابان ساحلی راه رفتیم و مجددا از استنشاق هوای شرجی مخلوط شده با بوی بد غذاها و تنقلات تایلندی که واقعا مشمئز کننده بود ، اذیت شدیم و من گفتم که به هتل بر می گردم و خواهرم هم با من به هتل برگشت . ساعت 11:30 بود که به هتل برگشتیم و خوابیدیم . دو ساعت بعد شوهر خواهرم هم به هتل برگشت و کلی فیلم و عکس از ماشینها و سیستم های صوتی گرفته بود .


روز پنجم سفر - پاتایا

صبح روز بعد ساعت 8 بیدار شدیم و بعد از دوش گرفتن و آماده شدن به رستوران رفتیم و بعد از صرف صبحانه به لابی رفته و منتظر ماشین شدیم تا به گشت شهری که بر روی تور بود برویم .

ستار تماس گرفت و گفت به خیابان نزدیک هتل برویم و در آنجا سوار ون شدیم . به همراه ما در تور گشت شهری ، یک زن و شوهر جوان تهرانی بودند و با احتساب راهنما ، جمعا 7 نفر بودیم .

در ابتدا به خارج از شهر پاتایا و بازدید از کوه بودا و معبد بودا در آنجا رفتیم . کوه بودا از دور مشخص بود . کوهی بزرگ که عکس بودا با طلا بر روی آن حک شده بود و جالب و دیدنی بود .

 

بازدید از کوه و معبد بودایی :

به محوطه معبد رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم . در بین راه یعنی در فاصله کوه تا ورودی معبد ، عکس گرفتیم و به طرف معبد در پای کوه به راه افتادیم .

کوه بودا ( Khao Chi Chan ) کوهی است که تصویر بودا با لیزر بر روی آن حک شده است . این تصویر 109 متر بلندی و 70 متر پهنا دارد .

در نزدیکی و پایه کوه معبد کوچکی وجود داشت که بودائیان در آنجا در جلو مجسمه بودا -که دقیقا همانند تصویر حک شده بر روی کوه بود عود سوزانده و شمع روشن می کردند و برای بودا خوراکی و شیرینی و نوشیدنی می گذاشتند . ما از دور ادای احترام کرده و از آنجا بیرون رفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216035284/DSC08133.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216035142/DSC08140.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216035534/DSC08143.JPG

در کنار معبد ، قبر بزرگ و با ارتفاع زیادی وجود داشت که متعلق به یکی از رهبران تایلند بود که ما او را نمی شناختیم و راهنمای فارسی زبان همراه ما نبود که از او در این مورد سئوال کنیم . راهنما در واقع کنار راننده نشسته و فقط در ماشین توضیحات کلی میداد .

فقط در کنار مقبره عکس گرفتیم و به نزدیک کوه بودا رفتیم . مردم محلی بودائی احترام زیادی برای آن محل قائل بودند و حتی به حالت احترام به جلوی کوه می رفتند و دستانشان رو در بالا و جلوی سینه می گرفتند و به حالت احترام کمی خم می شدند .

http://s3.picofile.com/file/8216035376/DSC08138.JPG

از این عقاید بودائیان شگفت زده بودیم و حتی زمانی که می خواستیم عکس بگیریم ، حواسمان بود که به بودا بی احترامی نکنیم .

http://s3.picofile.com/file/8216035568/DSC08147.JPG

پس از حدود نیم ساعت بازدید ، به خارج از محوطه و نزدیک ماشین رفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216035834/DSC08151.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216035676/DSC08148.JPG

در آنجا کافه هایی بود که میز و صندلی در جلوی آن گذاشته شده بود و می توانستیم در آنجا نوشیدنی و یا میوه و ... بخوریم . هنوز وقت داشتیم و همسفران ما برنگشته بودند . شوهر خواهرم گفت بیایید در اینجا یکی از این میوه ها را امتحان کنیم . با توجه به توضیحاتی که از سارا شنیده بودیم ، و او می گفت از همه خوشمزه تر و مفید تر نارگیل تازه است ، تصمیم گرفتیم یک نارگیل خریده و اگر طعم آنرا پسندیدیم ، به تعداد هر نفر خریداری کنیم .

http://s3.picofile.com/file/8216035050/Coconut_from_a_street_vendor.jpg

http://s3.picofile.com/file/8216035068/28.jpg

نارگیل تازه در تایلند جالب است ، به طوریکه پوست آنرا تا حدی گرفته و وسط آنرا سوراخ کرده و در آن نی می گذارند و مایع درون آنرا می خورند . ما هم همین کار را کردیم و یک نارگیل آماده شده خریدیم . ابتدا مجتبی آنرا امتحان کرد و ما هم با کنجکاوی به قیافه او نگاه می کردیم . دیدیم چهره اش درهم شد و گفت این دیگر چیست ؟ من با دیدن او از امتحان طعم نارگیل منصرف شدم ، ولی با اصرار آنها مقدار کمی از آنرا چشیدم و تا ساعتها نتوانستم طعم آنرا در دهانم عوض کنم . در آنجا گفتیم ، نارگیل را که قبلا دوست داشتیم و با مزه اش آشنا بودیم و سارا این همه تعریف کرد ، اینقدر بدمزه است ، چه برسد به دراگون و میوه بد بویی ( durian ) که سارا می گفت مطمئنا از آن خوشتان نخواهد آمد .

به همین دلیل از خریدن بقیه میوه ها که ظاهرشان زیبا بود منصرف شدیم .

 به طرف ماشین رفته و سوار شدیم . مقصد بعدی ما هم یک معبد بزرگ و زیبا بود . در بین راه از چند معبد دیگر گذشتیم که راهنما فقط از داخل ماشین آنها را به ما نشان داده و معرفی کرد .

وجه تشابه همه معابد بودا در پاتایا این بود که همه آنها در مناطق زیبای جنگلی و ساحل دریا و یا دریاچه ساخته شده بودند و در کنار اینکه از نظر مذهبی مقدس بودند ، فضای جالبی را برای بازدید توریستها به وجود آورده بودند .


بازدید از معبد بودا :

بعد از مدتی گشتن در جاده ها و دیدن جنگلها و مناطق زیبا و طبیعی ، به یک معبد بزرگ و زیبا در دل جنگل رسیدیم . با گفته راهنما از ماشین پیاده شده و در جلو معبد عکس گرفتیم . تا قسمت بالایی معبد رفتیم و بعد از آن برای رسیدن به خود معبد ، باید تعداد زیادی پله را طی می کردیم . من علاقه داشتم که به داخل معبد رفته و آنرا از نزدیک ببینم ، ولی متاسفانه خواهر و شوهر خواهرم تنبلی کرده و گفتند تعداد پله ها زیاد است و پاهایشان خسته است و نمی توانند من را همراهی کنند . به ناچار من هم منصرف شدم و از همان پایین از معبد و مناظر اطراف آن عکس گرفتم .

http://s3.picofile.com/file/8216035892/DSC08155.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216036000/DSC08156.JPG

http://s3.picofile.com/file/8216036550/DSC08176.JPG

در قسمتی اززمین جلوی معبد ماه شمار تایلندی که بر آن اساس طالع بینی ها شکل گرفته و به آن هوروسکوپ می گویند ، وجود داشت که از آن عکس گرفتیم . در این هوروسکوپ حتی سنگ ماه تولد نیز مشخص شده بود . با توجه به علاقه زیادم به طالع بینی و مطالعاتی که در این زمینه داشتم ، برایم خیلی جالب بود .

http://s3.picofile.com/file/8216036618/DSC08181.JPG

بر روی سنگهای اطراف جنگل چشممان به یک آفتاب پرست کوچک افتاد که یک گوشه ایستاده بود و فقط حرکت چشمهایش را می توانستیم ببینیم ، در نتیجه دوربین به دست به دنبال او رفته و از او عکس گرفتیم .

http://s6.picofile.com/file/8216036434/DSC08173.JPG

http://s6.picofile.com/file/8216036150/DSC08172.JPG

حدود نیم ساعت در آنجا بودیم و سپس سوار ماشین شده و به راه افتادیم .

 

بازدید از کارگاه بزرگ جواهرسازی و موزه جواهرات تایلند :

پس از بازدید از معابد ، به طرف کارگاه جواهر سازی رفتیم . در ابتدا وارد سالن بزرگی شدیم که همانند سینما چند سالن بزرگ داشت و با راهنمایی لیدر و راهنمای آنجا وارد سالن شدیم . فیلمی به نمایش درآمد که در آن مراحل استخراج طلا و سایر سنگ های قیمتی را از معدن تا کارگاه یا کارخانه نشان میداد و توضیحاتی به زبان انگلیسی داده می شد .

http://s6.picofile.com/file/8216059084/53_big.jpg

سپس از سالن خارج شدیم و پشت سر راهنمای آنجا ، وارد سالن هایی شدیم . آن محل در حقیقت موزه بود و در آن سالن ها ، نمونه ها و آثاری که از جواهرات تهیه شده بودند از قبیل تابلوهای نقاشی ، تابلوفرش ها ، مجسمه های ساخته شده از طلا و جواهرات در ابعاد مختلف ، و نمونه سنگ های قیمتی که همچنان بر روی سنگ اصلی قرار داشت ، جهت نمایش گذاشته شده بودند که بسیار زیبا بودند .

در کنار سنگهای اصلی ، نام هر کدام از آنها به همراه توضیحاتی از آثار و خواص آنها نوشته شده بود و حتی سنگ های ماه تولد نیز بر اساس ماههای میلادی مشخص شده بود که با طالع بینی هایی که قبلا مطالعه کرده بودم و در آن برای هر ماه ، سنگ خوش یمن نوشته شده بود ، همخوانی داشت .

http://s6.picofile.com/file/8216060242/IMG_6592.JPG
راهنما توضیح میداد که متولدین هر ماه بایستی سنگ آن ماه را با خود داشته باشند و از لحاظ علمی ثابت شده که تاثیرات بسیار مثبتی بر روی بدن آنها دارد و خیلی خوب است . من دوست داشتم نمونه آن را تهیه کنم و از آنجا که متولد بهمن ماه هستم ، سنگ ماه تولدم یاقوت کبود است و از راهنما سئوال کردم که آیا در اینجا محلی برای تهیه سرویس جواهر از سنگ ماه تولد وجود دارد ؟ و راهنما پاسخ داد : بله . در سالن آخر که وارد شویم فروشگاه و گالری بزرگ طلا و نقره و جواهرات است که در آنجا می توانید خرید کنید .

همینطور که در سالن ها قدم می گذاشتیم ، در یکی از قسمتها که محل آن را با زنجیر جدا کرده بودند ، مجسمه اژدهای بزرگی از طلا قرار داشت که با انواع جواهرات تزئین شده بود و هر قسمت آن از یکی از سنگها ساخته شده بود . فقط یادم مانده که چشمهایش از الماس بود و کاملا می درخشید و سایر قسمتها از جواهرات دیگر بود . مجسمه آنقدر زیبا بود که همه چشمها به آن خیره شده بود . بر روی آن قیمت هم گذاشته بودند و اگر اشتباه نکنم چیزی در حدود 150 میلیون تومان به پول کشور ما ارزش داشت . متاسفانه در موزه عکس برداری ممنوع بود و نتوانستم عکسی از مجسمه های زیبای آنجا پیدا کنم .

در قسمت بعدی مجسمه طاووس بود که چه بسا زیباتر از مجسمه قبلی بود . تاج آن از یاقوت کبود و تک تک پرهایش از جواهرات ساخته شده بود و بقیه از طلا ، در آنجا اجازه عکس برداری نداشتیم و افسوس خوردیم چون بیان زیبایی آنها بسیار دشوار است .

در قسمتهای دیگر مجسمه هایی در ابعاد مختلف و کمی ارزان تر از اژدها ، فیل ، طاووس و ... وجود داشت که واقعا زیبا بودند .

سپس وازد فروشگاه بزرگی شدیم . دور تا دور ما پر بود از سرویس های طلا و جواهر ، ریز و درشت و زیبا . یک طرف سالن سرویسهای طلا که در آن جواهرات به کار رفته بودند و در طرف دیگر سرویسهای نقره که کمی ارزانتر بودند .

http://s3.picofile.com/file/8216059168/gems_gallery_international.jpg

اول دو نمونه از سرویسهای طلا که نگین آن از یاقوت کبود بود ، انتخاب کرده و قیمتش را پرسیدم که خیلی گران بود و حدود 15 تا 16 میلیون تومان میشد و بعد به سراغ سرویسهای نقره رفتیم . باز هم به خاطر یاقوت کبود که جواهری گران قیمت است ، گران بود و بعضی سرویسهای با قیمت مناسبتر هم وجود داشت که یاقوت بکار رفته در آنها بسیار کوچک بودند و آنها را نپسندیدم . در آخر بعد از کلی حساب و کتاب ، دست خالی و بدون خرید از فروشگاه بیرون رفتیم .

بعد از آن وارد سالنی شدیم که در واقع کافی شاپ بود و با نسکافه و چای و قهوه و شیرینی از ما پذیرایی کردند .

از آن محل که بیرون آمدیم ، ساعت 2 بعد از ظهر بود و برای صرف ناهار به رستوران رفته و ناهار خوردیم . البته باز هم ناهاری مشابه روزهای قبل که شامل کته دم نکشیده و تکه هایی مرغ و ماهی و ... بود . من باز هم نتوانستم زیاد از غذا بخورم و فقط به حدی که تا شب گرسنه نمانم ، مقدار کمی غذا خوردم .

پس از بازدید و گشت شهری به هتل رفتیم و کمی استراحت کردیم . بعد از ظهر به بازار و مراکز خرید رویال گاردن Royal Gardenو سنترال فستیوال  Central Festivalرفتیم و پس از گشتن در خیابان ، جهت صرف شام به KFC رفتیم و مرغ سوخاری خوردیم که واقعا خوشمزه بود و بعد از آن به دیدن فستیوال موسیقی و سپس در ساعت 10 شب به واکینگ استریت رفتیم تا عروسکی که در روزهای قبل دیده بودیم را خریداری کنیم .

http://s3.picofile.com/file/8216038084/DSC07055.JPG

ساعت 1 شب خسته و با درد پای فراوان به هتل برگشتیم . وسایل را تا حدی جمع کرده و برای روز بعد که قرار بود به بانکوک برویم ، آماده شدیم .



  • ح... نصیری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی